تملک چیزها به صورت تصادفی و عارضی بر کیستیتملک چیزها - نشر پیله

تملک چیزها

کتاب سرمایه داری و مدرنیته
Rate this post

تملک چیزها به صورت تصادفی و عارضی بر کیستی افراد ظاهر می‌شود، تصادفی بسته به بخت و اقبال، در حالی که رابطه مزدیْ خود را به صورت قراردادی میان سوژه‌های آزاد، برابر و مستقل عرضه می‌کند و- دقیقاً مثل هر مبادله کالای دیگری- مبادله‌ای منصفانه میان افراد برابر است.

تملک

همان طور که مارکس این موضوع را در بندی پر نیش و کنایه از سرمایه بیان می‌کند، “تنها خریدار و فروشنده، که متقابلاً از هم مستقل‌اند، با یکدیگر در تولید کالا روبرو می‌شوند… از آنجا که خرید و فروش تنها میان افراد صورت می‌گیرد، نمی‌توان اینجا دنبال روابط میان کل طبقات اجتماعی گشت.

او مدام «شفافیت» اشکال پیشاسرمایه‌داری استثمار را با ابهام و نامشخص بودن دستمزدها [در سرمایه‌داری] مقابل هم قرار می‌دهد. کار خانوارهای سرف روی زمین ارباب و نیز روی تکه زمین خود به لحاظ زمانی و مکانی تفکیک می‌شود؛ چنین اتفاقی در خصوص کار ضروری و اضافی کارگر مزدی مدرن روی نمی‌دهد.

در این بین بهره‌وری اجتماعی کار ترکیبی- یعنی بهره‌وری طبقه کارگر- به صورت خصیصۀ ذاتی سرمایه ظاهر می‌شود، چه در تجسد ارزش خودافزای آن (سرمایۀ بهره‌دار به نظر مارکس جایی است که روابط سرمایه بیرونی‌ترین و بتواره‌ترین حالت را به خود می‌گیرند و چه در تجسد مادی آن به عنوان ابزار تولید. لذا رابطه بنیادین کل نظام سرمایه‌داری به طور کامل در لفافۀ سوژه‌هایش پنهان می‌شود.

بنابراین جامعه که برای اولین بار در تاریخ بشر پایه در روابط طبقاتی دارد (در تمایز با “روابط وابستگی فردی”) به همین دلیل جامعه‌ای است که به نظر می‌رسد کمترین امکان تحقق این حقیقت در آن وجود دارد.

یا اگر محتاطانه‌تر بگوییم، چون سرمایه‌داری باید دایماً بنیان‌های نابرابری را که بر آن استوار است، و لذا تجربه انضمامی انقیاد را، بازتولید کند، این تجربه را برای ایجاد چیزی غیر از امر خصوصی و تصادفی دشوار می‌سازد. این ذاتیِ ویژگی رابطه طبقاتی است که آن را طبق استدلالم به نحو متمایزی مدرن می‌سازد: کیفیت آن به عنوان رابطه‌ای وساطت‌شده با چیزها نه حک‌شده در هویت‌های سوبژکتیو.

این واسطه‌ها-کالاها، پول، سرمایه- برعکس، مبنایی برای مجموعه «انتزاعی» بازنمایی‌های جامعه می‌سازد که به طور نظام‌مند تفاوت‌های طبقاتی و دیگر انواع تفاوت‌ها را انکار می‌کند. این صرفاً مساله «آگاهی کاذب» نیست (مقوله‌ای که تا اینجا می‌دانم مارکس هرگز از آن استفاده نکرد، در واقع نمی‌توانسته به نحو مستمری این کار را انجام داده باشد).

او در مقابلِ نظر هاجزکین استدلال نمود نوع نگاه کردن به چیزها، “از دل خود رابطه حاصل می‌شود. سرمایه‌داری نظامی است که بیش از آنکه خودفریبی داشته باشد بازنمایی‌های فریبنده‌ای از خویشتن ارایه می‌کند و پایه و اساسش آرمانی است که من آن را سوژه نام نهاده‌ام.

در این زمینه: وبر و سرمایه داری

برگرفته از کتاب سرمایه داری و مدرنیته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *