تنهایی استراتژیك مفهومی است كه نخستینبار توسط پروفسور محیالدین مصباحی، استراتژیست برجستۀ ایرانی، بیان شده است. این مفهوم بدان معناست كه «ایران، چه آگاهانه و خودخواسته و چه ناخواسته و از رویِ ناچاری به گونهای استراتژیك تنها و از هرگونه اتحاد معنادار و متصل به قدرتهای بزرگ محروم است.»
تنهایی استراتژیک
زمانی که مصباحی از تنهایی استراتژیك ایران سخن میگوید اشاره بدین واقعیت میکند که ایران در طراحی، تدوین، كاربرد و پیشبرد استراتژیهای كلان خود تنهاست.
از اینرو، تنهایی استراتژیك ایران مؤیدِ وضعیتی است كه در آن ایران فاقد هرگونه اتحاد طبیعی با ابرقدرتی جهانی یا قدرتی بزرگ است؛ فقدانی كه با پیروزی انقلاب اسلامی، بحران گروگانگیری و در نهایت جنگی خونین و طولانی با عراق و تحریمهای همهجانبۀ آمریکا بیش از پیش تشدید شد.
دفاع هشتساله از وطن، آن هم در برابر عراقِ بعثی كه هردو ابرقدرت دوران جنگ سرد برای نخستین و واپسینبار از یك سوی میدان نبرد پشتیبانی میكردند، از تنهایی استراتژیك ایران حکایت دارد.
مصباحی بهدرستی بر آن است که تنهایی استراتژیک مشخصۀ بنیادین ایران است. او بهروشنی درگیری و درهمتنیدگی ژرفِ جمهوری اسلامی در نظام بینالملل را با تکیه بر این مفهوم شرح میدهد. با اینحال، مفهوم تنهایی استراتژیک مختصِ ایران انقلابی نبوده است.
بیتردید، تنهایی استراتژیک ایران در دهههای اخیر تشدید شده است. با اینحال، به گواه تاریخ، ایران هیچگاه متحدی استراتژیک در میان قدرتهای بزرگ نداشته که در میانۀ خطر نظامی یاریاش کنند. این بدان معناست که در بزنگاههای سرنوشتساز که بقای کشور در معرض خطر و فروپاشی است، هیچ کشوری در کنار ایران نایستاده است.
داریوش سوم و یزدگرد سوم در تنهایی و بیکَسی جان سپردند. شاه سلطان حسین صفوی (بیکفایتترین فرمانروای تاریخ ایران) نیز بهرغم نامهنگاری و تقاضای کمک از امپراتوری عثمانی به نفع مهاجمین غلزایی کناره گرفت.
فرمانروایان قاجار نیز بارها کوشیدند برای مهار خطراتی که بقا یا یکپارچگی سرزمینی ایران را تهدید میکردند، متحدانیــ همچون فرانسه در برابر روسیه، بریتانیا در برابر روسیه، روسیه در برابر بریتانیا، و آمریکا در برابر روسیه و بریتانیاــ بیابند. اما آنها، گرچه بسیار دیر و زیانبار، سرانجام این حقیقیتِ تلخ را پذیرفتند که ایران متحد استراتژیک ندارد.
در این زمینه: تنهایی استراتژیک ایران
برگرفته از کتاب تنهایی استراتژیک ایران