توسعه انسانی دربردارنده‌ی سه مولفه عمده است توسعه انسانی سه مولفه دارد - نشر پیله

توسعه انسانی سه مولفه دارد

کتاب دولت های توسعه گرا
Rate this post

توسعه انسانی دربردارنده‌ی سه مولفه عمده است: زندگی طولانی همراه با سلامتی، آموزش، و دسترسی به منابعی که تعیین‌کننده‌ی استانداردی شایسته برای زندگی مردم خواهد بود. این مولفه‌ها، برای آن‌هایی که به علت بیماری، بی‌سوادی، و فقر فرصت انتخاب واقعی اندکی داشته‌اند، و از این‌رو نمی‌توانند «بهره‌مند از زندگی طولانی، توأم با سلامتی و سازندگی» باشند درواقع ممکن ساختن انتخابی انسانی است.

توسعه انسانی

  • ابعاد دیگر تحقق انتخاب واقعی برای انسان، نیازمند آزادی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی «برای خلاق و مفید بودن، و بهره‌مندی از عزت‌نفس شخصی و حقوق بشر تضمین شده» است
  • با تغییر دادن بنیادی مواضع سیاسی بانک جهانی، قادر به توجه به موضوع حاکمیت شد و در گزارش توسعه انسانی سال 1991 خود نتیجه گرفت که «علت اصل فقدان دل‌مشغولی به سیاست» غفلت از انسان در فرایند توسعه بوده است، در حالی که گزارش توسعه انسانی سال 1992، در بیان این‌که «آزادی سیاسی یک جزء اساسی توسعه انسانی» می‌باشد اصرار می‌ورزید.

در طول تلاش برای رسیدن به معیار پیشرفت توسعه انسانی، شاخص توسعه انسانی‌اش را ابداع کرد، شاخصی که در هریک از گزارش‌های سالانه‌اش از سال 1990 درباره‌ی آن صحبت شده است. این شاخص بحث‌انگیز، معرف‌های امید به زندگی، دستیابی به تحصیل، و درآمد را ترکیب می‌کند تا تصویری کلی از میزان پیشرفت توسعه انسانی در جوامع مختلف ارائه دهد. بر طبق نظر بانک جهانی، سطح و میزان پیشرفت توسعه انسانی (که در بالا تعریف آن بیان شد)، در بسیاری از کشورها، با درنظر گرفتن تولید ناخالص داخلی سرانه‌اشان، پایین‌تر یا آهسته از آن‌چه می‌توانست باشد یا می‌بایست باشد، بوده است. برای مثال، از یک‌صد و هفتاد و چهار کشور مورد ارزیابی قرار گرفته در گزارش توسعه انسانی سال 1998، هفتاد و سه کشور (که عمدتاً در ردیف کشورهای در حال توسعه بوده‌اند) در رده‌بندی براساس شاخص (اچ دی آی)، موقعیتی پایین‌تر از موقعیت‌اشان براساس تولید ناخالص داخلی سرانه‌اشان داشته‌اند، امری که بیانگر آن است که «آن‌ها در تبد یل رونق اقتصادی به سطح زندگی بهتری نظیر همان رونق اقتصادی برای مردم کشورشان شکست خورده‌اند».

برخی از کشورها هم‌چون کویت، هنگ‌کنگ و موریتانی نسبتاً ثروتمند بوده در حالی که برخی دیگر هم‌چون آنگولا، لائوس و گواتمالا فقیر می‌باشند. این موضوع مهم نشان می‌دهد که ثروت تضمینی برای توسعه انسانی نیست و بالعکس، فقیر نسبی – هم‌چون آن‌چه در جامائیکا، کوبا، ساموای غربی، ویتنام، تانزانیا و ماداگاسکار وجود دارد – برای پیشرفت انسان مانعی به حساب نمی‌آید (همان: 21). این بدان معناست که برخی کشورهای ثروتمندتر (که می‌توانند هم دمکراتیک و هم غیردمکراتیک باشند) به لحاظ سیاسی ناتوان‌اند، و یا این‌که دولت‌هایشان فاقد آن ظرفیت و انعطافی هستند که بتوانند مزایای حاصل از رشد را به شکلی برابر در جامعه توزیع کنند (و یا این‌که هر دو وضعیت را توامان داشته‌اند)، در حالی که برخی کشورهای فقیرتر توانسته‌اند به هدف توزیع مزایای حاصل از رشد نائل آیند.

در این زمینه: توسعه به مثابه نوسازی

برگرفته از کتاب دولت های توسعه گرا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *