زندگی
اگر ما به خودمان اجازه دهیم، هر آنچه که میتوانیم را به دیگران عطا کنیم، میتوانیم با آنچه که به دست آوردهایم، مسرور باشیم.
‘ فتح خوشبختی’ اثبات میکند که ما نسبت به آنچه که معمولاً باور داریم، تأثیر بیشتری روی خوشبختی خود داریم؛ که خوشبختی ما به معیارهایی مثل موقعیت اجتماعی، ثروت یا زیبایی بستگی ندارد و اینکه مسئولیت اصلی ما، تضمین این خوشبختی برای خود و برای دیگران است.
بهترین روش برای به وجد آوردن خودتان، سعی برای به وجد آوردن دیگران است.
راسل نتیجه گیری میکند، ما این کار را انجام میدهیم، زیرا قبول داریم که بخشی از ‘جریان زندگی’ هستیم. او در بخش آخر کتاب خود مینویسد، ‘چنین شخصی، خود را شهروندی از جهان هستی میبیند، که آزادانه از مناظری که آن در اختیارش میگذارد، لذت میبرد و از لذاتی که آن برایش فراهم میکند، بهرهمند میشود و فکر مرگ او را ناراحت نمیکند، زیرا او خود را در واقعیت، از کسانی که بعد از او خواهند آمد، جدا نمیبیند’.
ما باید به نیازهای خود احترام بگذاریم و هنگامی که عملی را انجام میدهیم از آنها آگاه باشیم. همان طور که راسل اشاره میکند، اگر کسی میگوید که میخواهد شما را خوشبخت کند، اما در نتیجه آن، از احتمال خوشبخت شدن ناامید میشود، سخت میشود به کارهای او احترام گذاشت.
ما باید قبول کنیم که گریزی برای مرگ نیست. راسل این کار را کرد، اگرچه مدت زیادی بود که او آماده مرگ بود، اما هنگامی که او فوت کرد، نود وهفت سال سن داشت.
ما باید برعلیه گرایش خود به خوداهمیتی پایان بخشیم. او معتقد بود، این برای ما یک وظیفه است که تا جایی که امکان دارد، باعث کم شدن خوشبختی دیگران نشویم. مهم تر از همه، ما باید پذیرای ایدههایی باشیم که میتوانند ما را خوشبخت کنند، چه دیگران آنها را تأیید کنند و چه نکنند.
راسل سعی داشت تا یک بیماری مسری مدرن، یعنی ناخوشبختی را درمان کند. ارقام دولت بریتانیا نشان میدهد که سالیانه، دوازده درصد از جمعیت احساس افسردگی می کنند. جامعه ما طیفی از قرصها را فراهم کرده تا بتواند حس و حال کسانی که تشخیص داده شده از افسردگی رنج میبرند را تغییر دهد.
ما جامعهای ناخوشبخت و داروگرا هستیم و دسترسی به پول، تفریح، سرگرمیها و تهییجاتی که ما امروزه داریم، به نظر نمیرسد چاره کار باشد.
ما ممکن است با برخی از گفتههای راسل مخالف باشیم، اما باید او را تحسین کنیم که به ما یادآوری کرده که اگر خوشبخت نیستیم، در این صورت، در حال از دست دادن جنبه مهمی از زندگی خود هستیم. تلاش برای خوشبختی، وظیفه ما است. برای این منظور ما به استقامت نیاز داریم، اما استقامت غیر عادی که باز، بخشنده و قابل انعطاف است و نه به تعبیر راسل، ‘یک وجود جداگانه سخت مثل توپ بیلیارد که با سایر وجودهای مشابه هیچ سنخیتی به جزء تصادم ندارد’.
زمان آن فرا رسیده است که تصادم را کنار بگذاریم و به جریان زندگی راسل بپیوندیم، جایی که، او میدانست، بالاترین لذت را میتوان در آنجا یافت.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی