سوسیال دموکرات ها
حزب سوسیال دموکرات به مدت یک هفته ظاهر انقلابی خود را حفظ کرد. در تاریخ بیست و پنجم ژولای سال 1914، مطابق با قطعنامههای قبلی کنگرههای حزب «نسبت به تحرکات جنایتکارانۀ جنگطلبان» به شدت اعتراض شد. در روزهای بعد سوسیال دموکراتها در خیابانهای برلین تظاهراتی علیه جنگ به راه انداختند، حرکتی که بسیار حائز اهمیت بود، چون هر مرتبه جمعیتی بین بیست تا سی هزار نفر در این تظاهرات شرکت داشتند.
فریدریش اِبرت یکی از دو رهبر حزب با خزانه حزب به زوریخ سفر کرد. در حقیقت سران حزب هنوز خود را برای ممنوعیتها، دستگیریها و مصادرهها آماده می کردند. هوگو هازه دیگر رهبر حزب که به جناح «چپ» حزب تعلق داشت نیز رهسپار دفتر «بین الملل سوسیالیسم» در بروکسل شد تا در مورد اقدامات بینالمللی علیه جنگ رایزنی و مذاکره نماید.
اما هنگامی که جنگ واقعاً شروع شد، این مسائل دیگر مطرح نبودند. فراکسیون حزب سوسیال دموکرات در رایشستاگ با نود و شش رأی موافق در برابر چهارده رأی مخالف، با اعتبارات اختصاص یافته به جنگ موافقت کرد و چهارده رأی مخالف نیز بدون استثناء مجبور به پذیرش تصمیم اکثریت شدند که در میان آنها کارل لیبکنشت چپترین چپ گرا به شمار می رفت.
یکی دیگر از این چهارده نماینده مخالف هوگو هازه نفر دوم حزب بود، یک مالیخولیایی که در تمام عمر نقشش این بود که در رأیگیری شکست بخورد و سپس تسلیم اکثریت شود. در تاریخ چهارم آگوست از سوی حزب اعلام این بیانیه مشهور به هوگو هازه محول شد، بیانیهای که علیه اعتقاد درونی وی بود: «ما سرزمین پدری خود را در لحظه خطر تنها نمیگذاریم».
ویلهلم دوم پادشاه آلمان نیز این جمله معروف را در پاسخ بیان نمود: من از این به بعد هیچ حزبی را نمیشناسم، من فقط آلمانیها را می شناسم». سوسیال دموکراتها به نوعی با امپراتوری صلح کرده بودند و از این به بعد به عنوان یک حزب حکومتی رفتار میکردند، بدون اینکه یک حزب حکومتی باشند.
جبهه چپگرای حزب که پایبند به اهداف انقلابی قدیمی بود، به شدت تحت تأثیر این «خیانت» قرار گرفت و نتوانست این صلح جدید با امپراتوری را تحمل نماید. در طول جنگ آنها از حزب منشعب شدند و بخشهای از «کانون مارکسیستی» قدیمی و تجدید نظرطلبان قدیمی نیز به آتها ملحق شدند.
از سال 1917 به بعد در واقع دو حزب سوسیال دموکرات وجود داشت، حزب سوسیال دموکرات آلمان و «حزب سوسیال دموکرات مستقل آلمان»، «سوسیالیستهای اکثریت» و «مستقلین»، یکی وفادار به حکومت و جنگ، دیگری صلحطلب و دستکم تا حدودی انقلابی.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب خیانت به انقلاب