در قلمرو یهودیت، ایمان، آشکارگی خدا را عهدهدار میشود. تجربۀ محوری در سِفر خروج، در بخش بوته سوزان نقل میشود. خدا ماهیت خود را با بیان این عبارت بر موسی آشکار میکند که «هستم، آنکه هستم».
خدا در یهودیت
از آن رو که صورتبندی نامهای به عبرانیان، مبنای الهیات ایمان توماس آکویناس است؛ بهدنبالش در سِفر خروج، مبنای آموزۀ او پیرامون خداست. باز هم دربارۀ صورتبندی دوم تنها میتوان اینگونه گفت که همین است.
در تماسی که روح انسان در این جهان با ماوراء دارد، هیچ چیز مُنکشف نمیگردد مگر وجود الهی. هرآنچه فراتر از آن، متعلق به قلمرو استنتاج قیاسی-نظرپردازانه و نمادپردازی اسطورهای میباشد. حتی در تجربۀ موسی از آشکارگی الهی، ما باید در این مسئله مُداقه کنیم که ریسمانی که دانش ما دربارۀ نظم هستی بدان آویخته، بسیار باریک است.
- در حقیقت، این ریسمان بهقدری باریک بوده که بریده شده و شمار بسیاری از مردم به خدایان کهن در تمدن چندخدایی رجعت نمودهاند.
فراتر از این، ارمیای پیامبر این سخن هوشمندانه را به زبان آورده که امّتها بهطور کلی خدایان خود را حتی اگر «دروغین» باشند، رها نمیکنند امّا اسرائیل که «خدای راستین» را داراست، او را رها میکند. این مورد منحصر به فرد در تاریخ مردم آن دوران، شاید روشنترین گواه بر این پدیده باشد که ما در ارتباط با تجربۀ ایمان ملاحظه کردهایم که با پالایش و روشنسازی ارتباط میان خدا و انسان، لحظۀ عدم قطعیت و با نیاز به قطعیتی استوارتر تحکیم میگردد.
فراتر از اینها، مثال اسرائیل نشان میدهد که لغزش ایمان به هیچ وجه نباید به این یا آن شکل از گنوسیس بیانجامد. اگر از منظر تجربی، شرایط فرهنگی اجازه بدهد، نیاز به قطعیت نیز میتواند بهوسیلۀ رجعت به همان چندخداییِ همچنان زنده ارضاء شود.
در این زمینه: خداکشی
برگرفته از کتاب: علم سیاست و گنوسیسم