خوشبختی خریدنی نیست
چیزهای مادی نمیتوانند به خودی خود ما را خوشبخت کنند، این را تاریخ به ما میگوید.
نیمه اول کتاب راسل، یعنی همین کتاب ما، در مورد علل ناخوشبختی است که بسیاری آز آنها از دیدگاه راسل میباشند. البته در ادامه، خبر بهتر نیز هست. راسل میگوید: ʼاگر شما خوشبخت هستید، از خود بپرسید، چند نفر دیگر از دوستان شما نیز خوشبخت هستندʽ و اضافه میکند: ʼبدبختی در همه جا هستʽ.
ایده تعیین کننده…
جوانی، هنگامی است که در شب سال نو، اجازه دارید تا دیر وقت بیدار بمانید، میانسالی هنگامی است که مجبورید بمانید.
چیزی خسته کنندهتر از بودن در یک مناسبت اجتماعی نیست، که در آن همه، آن چنان مصمم به خوش گذراندن هستند که غیرممکن است به کسی خوش بگذرد. سال نو، نمونهای از این مناسبتها است، اما تولدهای خانوادگی (بهویژه تولد خود شما)، جشن های وداع با مجردی مردانه یا زنانه، دیدار با اقوام، مناسبتهای ویژه که مربوط به فرزندان دوستان میشوند و تعطیلات مجلل، همه میتوانند، اثرات مشابهی داشته باشند.
ما در راه به دست آوردن خوشبختی، یا به عبارتی، برای دور کردن بدبختی از خود، تلاش زیادی انجام میدهیم و مقدار پول قابل توجهی، خرج میکنیم. ما اغلب، همانطور که راسل اشاره میکند، آمادهایم تا در این شکار هیجانی و احساساتی، آنچه که در مورد خودمان یا دوستانمان میدانیم را تکذیب کنیم: ما به این امید که چیزی تغییر خواهد کرد، اتفاقاتی را تکرار میکنیم که ما را شاد یا خوشبخت نمیکنند.
بنابراین، اولین چیزی که ما باید قبول کنیم، این است که شما، یا بهتر است بگوییم همه ما، اغلب خوشبخت نیستیم. یا اینکه حداقل میتوانیم خوشبختتر باشیم و اینکه این مسئله، مسئله شرم آور و یا عجیبی نیست. تحقیق، که راسل آن را انجام نداد، نشان می دهد که شرایط بیرونی ما، در مورد بسیاری از ما، به احساس ما از خوشبختی، زیاد ربطی ندارد.
مرکز تحقیقات پیو در آمریکا، طی یک نظرسنجی، از مردم پرسید که آنها در مدت چهل سال گذشته، با وجود رکودها و شکوفاییهای اقتصادی و پیشرفت در مراقبتهای بهداشتی و فناوری، چقدر احساس خوشبختی کردهاند. نتایج نشان داد که ارقام، تغییر نکردهاند: حدود نیمی از آمریکاییها، نسبتاً خوشبخت هستند، حدود 30% خیلی خوشبخت هستند و بقیه خوشبخت نیستند.
همیشه تعدادی در گروه انتهایی قرار میگیرند که میتوانیم تصور کنیم، ناخوشبختی آنها برای تغییر پیدا کردن، به چیزی بیشتر از یک کتاب نیاز دارد. اگر شما بیخانمان هستید، یا به درد مزمنی گرفتار هستید، یا به ناحق، زندانی شدهاید، یا نوعی بیماری روانی دارید، در این صورت خوشبخت نبودن بسیار اجتنابناپذیر خواهد بود.
برای سایر ما، شرایط نسبت به چهل سال گذشته، بسیار بهبود یافته است. اما آمار مرکز پیو نشان میدهد که اتومبیلها، تعطیلات آنچنانی، شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و خوشبو کنندههای هوا، خوشبختی نمیآورند.
با این حال، ما می توانیم تصمیم بگیریم آنچه که راسل میگوید را انجام دهیم، و آن این است که سعی خود برای پیدا کردن خوشبختی، فقط در لذتهای دو سویه جهان بیرون را کنار بگذاریم.
بیشتر ما میتوانیم تغییر کنیم، حتی اگر گاهی اوقات احساس کنیم که نمی توانیم. ما میتوانیم کنترل امور را در دست بگیریم و آنچه که ما را شاد میکند را بیشتر، و آنچه که ما را ناراحت میکند را، کمتر انجام دهیم.
راسل از آن مردمی که در سال 1930، با جدیت تمام برای خوشبخت شدن، به استقبال سال نو میرفتند، باخبر بود. اما باید در نظر گرفت، تا زمانی که متوجه شویم، چیزهای مادی خوشبختی نمیآورند، هر روز ما مثل شب سال نو خواهد بود.
ما بیشتر در مورد این کتاب در این لینک مطلبی نوشتهایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی
نوشتهی تیم فیلیپس / ترجمهی رضابابازاده