خویشتن و انکار خود
فقط با خویشتن داری متقابل و خود انکاری می توانیم عمل کنیم و با دیگران صحبت نماییم و بنابراین، اگر مجبور به گفتگو باشیم، آن گفتگو با احساس تسلیم همراه خواهد بود. اگر جامعه را جستجو می کنیم، به این دلیل است که ما برداشت های تازه می خواهیم: اینها از بیرون ناشی می شوند و بنابراین برای خودمان خارجی هستند.
اگر انسان از درک این امر ناکام بماند، وقتی جامعه دیگران را جستجو می کند، مایل به تسلیم نباشد و کاملاً از خود انکاری امتناع ورزد؛ خواهان آن است كه دیگران با همه ی تفاوت هایشان، برای لحظهای مطابق با آنچه که میخواهد، دانشی که دارد یا مطابق با قدرت روشنفکری یا روحیه او عمل نمایند.
من می گویم، انسانی که این کار را می کند با خودش در تضاد است. زیرا در حالی که او کسی را می خواهد که با خودش متفاوت باشد و او را فقط به خاطر متفاوت بودن، جامعه و تاثیر تازه می خواهد، با این وجود، وی خواستار این است كه فرد دیگر دقیقاً شبیه موجودی خیالی باشد که با روحیه خودش مطابقت دارد و کاملاً عین خودش فکر کند. زنان تمایل زیادی به فردیت و دیده شدن، از این نوع دارند. اما این حالت در مردان کمتر دیده می شود.
من یک بار به دیدن گوته رفتم و به او از توهم و غرور زندگی شکایت کردم و این که وقتی دوستی با ماست در مورد او متفاوت از وقتی می اندیشیم که از ما دور است. او در پاسخ به من گفت: “بله! زیرا دوست غایب، خود شما هستید و او فقط در فکر شما وجود دارد؛ در حالی که دوستی که حضور دارد شخصیت خاص خود را داشته و طبق قوانین خودش حرکت می کند، پس همیشه نمی تواند مطابق آنهایی باشد که شما می خواهید. “
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب درباره زنان خرد برای مردان