چین و شوروی کمونیستی
سؤال این بود که آمریکا چه میکند؟ ما روابط دیپلماتیک نداشتیم. ما هنوز با چین ارتباط برقرار نکرده بودیم؛ با وجود اینکه تلاش کرده بودیم، اما موفق نشدیم.
بنابراین، ما تصمیم گرفتیم که اگر شما نمیدانید در چنین شرایطی چه باید بکنید، از افراد ضعیف در برابر قویترها حمایت کنید، زیرا نمیخواهید تشویق به حمله کنید.
و جلسهای در سطح هیأت دولت بود که در آن نیکسون این اصل را اعمال کرد. او گفت که اگر اتحاد جماهیر شوروی به چین حمله کند که ما هیچ روابط دیپلماتیک یا ارتباطی با آن نداشتیم، به سمت چین متمایل میشویم، زیرا ما نمیخواهیم اتحاد جماهیر شوروی به یک کشور [اقتدارگرای] مطلق تبدیل شود.
من نمیتوانم بگویم که همه همکاران تحت تأثیر این ایده قرار گرفتهاند، اما رئیسجمهوری که میداند چه میخواهد، معمولاً تصمیم خود را میگیرد.
سپس حمله شوروی رخ نداد. اما، ما خودمان را مدیریت کردیم و از طریق پیامها بیانیههای عمومی اعمال کردیم که تصمیم کلی برای حرکت به سمت چین گرفته شده است.
وقتی به درگیری مرزی چین و شوروی در سال 1969 نگاه میکنید، چرا نیکسون در هر حالی میخواهد درگیر شود؟ چرا نباید آن را نادیده گرفت؟ به هر حال، آن دنیای شوروی بود، دنیای کمونیستی.
ما علاقه خاصی به مناقشه مرزی نداشتیم، اما علاقه داشتیم مانع از موفقیت اتحاد جماهیر شوروی پس از اشغال چکاسلواکی در تسلط بر چین شود. اگر این اتفاق بیفتد، شوروی ممکن است بتواند به سادگی با تهدیدهای نظامی به موقعیت مسلط دست یابد.
درگیریهای مرزی همچنین شفاف ساخت که چینیها به دلیل ترس از اتحاد جماهیر شوروی انگیزهای برای همکاری با ما دارند.
بله. چینیها تصمیم گرفتند که به سمت ایالات متحده حرکت کنند، گرچه دو سال طول کشید که این تصمیم را بگیرند. نیکسون هرگز به جزئیات اختلافات مرزی علاقهای نداشت.
او به پیامدهای استراتژیک و تاریخی پیروزی شوروی بر چین در پی اشغال چکاسلواکی توسط شوروی و درگیری آمریکا در ویتنام علاقهمند بود.
برگرفته از کتاب کیسینجر در برابر کیسینجر
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم