ملت آلمان و جنگ
آنچه که آلمانیها به عنوان روح و ماهیت خود در جهان به نمایش گذاشتند، در نهایت در قضاوتهای دشمنانشان همچون الگویی منفی مورد استفاده قرار گرفت.
در هر دو مورد یک تحول تاریخی و یک ایدئولوژی غالب در کلیشههای ملی گنجانده شده است که جای اندکی برای استثنائات و حتی تغییرات باقی میگذارد.
از سوی دیگر نمیبایست فراموش شود که این تجلیل از جنگ و نزدیکی به مرگ به عنوان نوعی عزلت معنوی، در آلمان و منطقه فرهنگی آلمانی زبان نیز با مخالفت روبرو شد.
برخی از اندیشمندان نام برده شده بعدها از مواضعی که در طول جنگ جهانی اول اتخاذ کرده بودند، فاصله گرفتند.
دو واقعیت میبایست لحاظ گردند: اول اینکه «متافیزیک جنگ» با وجود برخی مخالفتها در آلمان توانست در متفاوتترین قلمروهای فرهنگی نفوذ نماید و دوم اینکه در جریان این کار نه تنها به موضوع «اجتماع»، بلکه به موضوع «مرگ» نیز دست یافت.
ماکس وبر در همتنیدگی این دو موضوع را با وضوح زیاد تحلیل کرده است: «جنگ به عنوان تهدید تحققیافتۀ خشونت به ویژه در اجتماعات سیاسی مدرن، یک شور و احساس و یک حس اجتماعی را به وجود میآورد و از این طریق باعث ایجاد اجتماعی بدون و قید و شرط از فداکارانِ جنگجو میشود.
و فراتر از این، جنگ برای خود رزمنده با توجه به معنادار بودن آن، امری منحصر به فرد به حساب میآید: درک معنا و تقدس مرگ که صرفاٌ متعلق به او است.
اجتماع نیروهای نظامی حاضر در میدان جنگ امروز نیز همانند دوران فرمانبرداری، خود را همانند یک اجتماع متحد تا پای مرگ احساس میکند: بزرگترین در نوع خود.
و این مرگ سرنوشتی است که نصیب هر فردی میشود، بدون اینکه بتوان گفت چرا اکنون و چرا دقیقاً او. مرگ در میدان جنگ با این مرگ اجتنابناپذیرِ متعارف اینگونه متمایز میشود که فقط در میدان جنگ فرد میتواند اعتقاد داشته باشد که برای چیزی میمیرد».
برگرفته از کتاب هایدگر و ایدئولوژی جنگ
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم