روشنگری، طاقتفرسا است. اما آلترناتیو آن چیست؟ چگونه میبایست از اندیشیدن دست برداشت؟ هرگونه تلاشی برای دست کشیدن از تفکرِ بیشتر و برای درخواست برای چشمپوشی از تفکر به نفع زندگی و تجربه، تاکنون به بنبست رسیده و صرفاً به نتایجی محدود و نگرانکننده منجر شده است.
روشنگری
هرگونه تلاشی برای ضدروشنگری، حتی اگر خود را توجیه کند، در اصل متناقض است. با اینکه عقل میتواند محدودیتها و مشروط بودن مقاصد خود را تشخیص دهد، اما از نظر عقلی نمیتواند خود را نفی کند.
چشمانداز روشنگری خوب نیست، و شاید به دلیل خود روشنگری بدتر شده باشد، اما روشنگری همچنان لازم است. با این حال این پرسش مطرح میشود که آیا چنین درخواستهای مکرری برای روشنگری خود سادهلوحانه (غیرروشنگرانه) و حتی کاملاً بیمعنی نیستند.
کسی که به روشنگری نیاز دارد، به سختی متوجه آن خواهد شد، و کسی که متوجه آن میشود، احتمالاً به آن نیازی نخواهد داشت. علاوه بر این، روشنگری میبایست یک روشنگری عینی و نه صحبت کلی دربارهی روشنگری باشد.
پس دلیل چنین فراخوانهایی برای روشنگری چیست؟ دلیل روشنگری در مورد روشنگری، بهاصطلاح «فراروشنگری» یا روشنگری برای روشنگران چیست؟ شاید تنها هدف روشنگری در عمل کمک به کسانی باشد که خواهان روشنگری بیشتر دربارهی خود هستند.
شاید روشنگری میتواند، یک درخواست از روشنگر درون ما باشد که به بیداری تفکر کمک کند و به فیلسوف (که همهی ما به نوعی هستیم) برای رسیدن به خودآگاهی، یاری رساند. روشنگری دربارهی روشنگری نیز میتواند، سهمی ملموس و در عین حال اساسی در روشنگری داشته باشد.
مسئلهی حائز اهمیت دربارهی واژهی روشنگری همانند واژهی فلسفه این است که این واژهها با وجود اینکه از سنت خود برخوردار هستند، نمیبایست بهراحتی نادیده گرفته شوند. مسئلهی مهم این است، که در آینده همیشه عقل و آزادی به حدی وجود خواهند داشت، که جهان در هرج و مرج فرو نرود و در نظمهایی سخت بیحرکت باقی نماند.
به طور مشخص این پرسش باقی میماند که آیا همیشه انسانهای کافی وجود خواهند داشت که به حدی راغب حقیقت و درنتیجه صلاحیت عقل و آزادی را داشته باشند.
در این زمینه: اراده معطوف به عقل
برگرفته از کتاب امید به عقل