رژیم های سوسیالیستی و توسعهتاریخ رژیم‌های سوسیالیستی بیانگر یک - نشر پیله

رژیم های سوسیالیستی و توسعه

کتاب دولت های توسعه گرا
Rate this post

دولت و توسعه

تاریخ رژیم‌های سوسیالیستی بیانگر یک مسیر متفاوت بود. «سوسیالیسم پیشگام سرمایه‌داری شد». بدین ترتیب دولت مورد بحث قرار گرفته در این‌جا از گونه‌ی دولت اتحاد جماهیر شوروی نیست.

دولت مورد بحث دولتی است که صاحب اقتدار، قدرت و توانایی کار از خلال اقتصاد بازار، درون آن و همراه با آن است و یا به عبارت دیگر، دولتی است که قادر به «مدیریت بازار» به گونه‌ای که پیش از این توصیف شد می‌باشد و یا به عبارتی باز هم بهتر، آن‌چنان که رابرت ود بیان کرده، قادر به «حکومت کردن بر بازار» است.

دولت‌هایی که واجد چنین توانایی‌ای هستند اکنون به نحو گسترده‌ای به عنوان «دولت‌های توسعه‌گرا» قلمداد می‌شوند. باید دانست که این اصطلاح به این دلیل به کار می‌رود تا نه تنها دولت‌های توسعه‌گرا را از دولت‌های «برنامه‌ریز – ایدئولوژیک» به سبک اتحاد جماهیر شوروی و دولت‌های «نظارت‌کننده» از نوع لیبرال یا سوسیال – دمکراتیک در غرب تمایز بخشد،

بلکه – و آشکارا – آن‌ها را از دولت‌هایی که در انتهای دیگر طیف، که در جهان سوم حاکم‌اند منفک کند، دولت‌هایی که ما ممکن است به خاطر سهولت آن‌ها را دولت‌های «غیرتوسعه‌گرا» بنامیم.

دولت‌هایی شبیه هائیتی تحت حکومت داوالیرز، زئیر تحت حکومت رئیس‌جمهور اخیر، موبوتوسه‌سه‌کو یا فیلیپین تحت حکومت تازه بعد از رئیس‌جمهور اخراج شده‌اش مارکوس – که به وسیله درجات و ترکیبات گوناگون از فساد، بی‌کفایتی، هم‌پالکی‌گرایی افراطی، تحت‌الحمایگی و حاکمیت صریح دزدی مشخص می‌شوند. همه‌ی این دولت‌ها نه تنها هیچ توسعه‌ای را موجب نشده‌اند بلکه در بهترین حالت به گونه‌ای باورنکردنی از توسعه جلوگیری کرده‌اند.

امّا دولت‌های توسعه‌گرا نمی‌توانند انتظام‌بخش باشند. آن‌ها نمی‌توانند بدون خروج ازوضعیت ایجاد شده توسط کشورهای غربی ، چیزی به وجود آورند. تاریخ سیاسی بسیاری از دولت‌های نوپای پس از استعمار در جهان در حال توسعه این نکته را ثابت می‌کند.

در بسیاری از کشورهای تازه از استعمار بیرون آمده، نظم و ترتیبات قانونی و نهادینه‌ی به ارث رسیده از رژیم‌های استعماری، ساقط شده اند و یا در طول چند سالی که از استقلال‌شان می‌گذرد، تغییر یافته یا کنار گذاشته شده ‌اند. نیازی به گفتن نیست که قوانین و نهادها مسئله نیستند.

البته آن‌ها اهمیت دارند امّا نهادها نمی‌توانند از فرایندها و کاربست‌های نوپای سیاسی‌ای که آن‌ها را ایجاد می‌کنند، زمینه‌ی تحول را فراهم می‌کنند، همبستگی را تداوم می‌بخشند یا بر تغییرات مدیریت اعمال می‌کنند، جدا و خارج از آن مجموعه درنظر گرفته شوند. بالعکس در این‌جا برای تأکید دوباره بر ایده اصلی این کتاب باید گفت دولت‌های توسعه‌گرا – شبیه همه دولت‌ها – پیامد یک سیاست پیوسته بوده اند.

منشاء  میل این دولت‌هابه توسعه، در حقیقت تغییر از وضعیت جمود یافته خود به نوعی دیگر از دولت است. اگر فرد به یاد داشته باشد که چطور دولت‌هایی که احتمالاً به لحاظ نظم و ترتیبات نهادی – خواه انتخاباتی، قانون‌گذاری، اجرایی یا قضایی – به نحو مطلوبی شکل می گیرند، همیشه در برابر اثرات ناتوان‌کننده‌ی فساد فراگیر، حمله آشکارمخالفان، پیشروی چکمه‌های نظامیان یا هجوم موج‌وار نیروهای سیاسی عمیقاً یا شدیداً متخاصم که می‌تواند به سادگی موقعیت آن‌ها را دچار دگرگونی سازد، مقاومت می‌کنند، این ایده قابل درک خواهد بود که توسعه نهادی نمی‌تواند به طور مستقل از سیاست ایجاد شود یاتداوم‌یابد و یا به سرعت کنار گذاشته شود.

برگرفته از کتاب دولت های توسعه گرا

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *