چگونه در جولای 1971 به منظور سفر مخفیانه خود به چین رفتید؟ این کار از طریق رابط کاخ سفید انجام شد. نکته دیگری نیز وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. هیچکَس در بوروکراسی خیلی مشتاق مذاکره در چین نبود، زیرا آنها از واکنشهای کنگره و همچنین از واکنش های رسانه ای، وحشت داشتند. نه اینکه رسانهها دشمن باشند، بلکه آنها را وادار به توضیحات فراوان میکنند. پس وقتی که مجرای ارتباطی در لهستان متوقف شد من یکبار هم به یاد نمیآورم که وزارت امور خارجه به سراغ ما بیاید و بگوید: «آیا ما نباید سعی کنیم به ارتباط با چینیها برگردیم؟» بهنظر میرسید که آنها خیلی خوشحال هستند که موضوع برای مدتی مسکوت ماند.
کیسینجر در چین
و همانطور که بحث کردیم، برخی از کارشناسان روسی نگران بودند که این مسئله ممکن است به روابط با مسکو آسیب برساند. دقیقاً. این نکته بسیار مهمی است. همانطور که این مجرای ارتباطی در حال تکامل بود، کارشناسان فکور وزارت امور خارجه، بهویژه کارشناسان روسی، به پیامدهای روابط چین و شوروی پی بردند و دو نفر از آنها _بولن و تامپسون- از رئیس جمهور خواستند که به او هشدار دهد که اگر او این سیاست را پی بگیرد و اگر همانطور که تصور میکردند کامیاب شود، این منجر به جنگ میشد، زیرا روسیه آن را قبول نمیکرد.
بنابراین، شما و نیکسون درک کردید که با داشتن رابطه با چین، رابطه شما با اتحادیه شوروی را خدشهدار نمیکند، اما در واقع ممکن است آن را بهبود بخشد؟ ما در ابتدا این را متوجه نمیشدیم. ما فکر میکردیم (دیپلمات مسکو جورج) کنان، بولن و دیگران ممکن است درست بگویند. اما، چند اصل وجود داشت که ما به آن اعتقاد داشتیم. یکی از آنها همانی بود که وینستون قبلاً اشاره کرد. ما نمیخواستیم روسیه تنها سخنگوی جهان کمونیستی باشد؛ ما میخواستیم آن را از هم جدا کنیم. دوم، ما میخواستیم مبتکرانه عمل کنیم که نشان دهیم یک دیدگاه جهانی داریم و نه تنها دیدگاه منطقهای ویتنام را. سوم، ما فکر میکردیم اگر این کار مؤثر باشد، میتوانیم بین چین و روسیه تعادل ایجاد کنیم. و بر این باور بودیم که این اهداف آنقدر مهم بودند که نیکسون میخواست ریسک ناخرسندی شوروی را اجرا کند. نمیدانستیم که اتحاد جماهیر شوروی چگونه واکنش نشان میدهد.
نیکسون همان کاری را کرد که همیشه در این مواقع انجام میداد. او ریسک میکرد. او گفت که برخلاف اخطار آن سفیران عمل کرد، زیرا فکر میکرد ما نمیتوانیم خود را در موقعیتی قرار دهیم که اتحاد جماهیر شوروی بتواند جهان کمونیستی را با تهدید به اشغال کردن، آن کشورها را کنترل کند. بنابراین، در تابستان سال 69، زمانی که خطر جنگ چین و شوروی وجود داشت، ما کاری را انجام دادیم که هیچکس انتظارش را نداشت. ما اظهارات رسمی خود را بیان کردیم که نشان میداد اگر جنگی وجود داشته باشد، ممکن است با قربانی این حمله همدردی کنیم، حتی اگر هیج ارتباط دیپلماتیکی با آن نداشته باشیم.
و مطمئناً در پیشینه ما نیز هست. و همچنین در پیشینه ما. نه اینکه شما آن را کنار بگذارید، اما در واقع بهطور بالقوه به چینیها کمک خواهید کرد؟ این امر هم به چین که در آن [حاضر] بودیم و هم به روسیه، علامتی ارسال میکرد. بنابراین بسیار مفید بود. بهنظر من آخرین مزیت افتتاحیه، همانطور که مشخص شد، این بود که ما حتی در آن زمان میدانستیم که نتیجه جنگ ویتنام، هر چه باشد مبهم است و قرار نیست یک پیروزی از نوع جنگ جهانی دوم باشد. بنابراین، میتوان برای مردم آمریکا درد دراماتیک ناشی از این نتیجه را با گشایش به سوی یک چهارم جمعیت جهان کاهش داد و برطرف کرد. همچنین، این امر میتواند به رهاسازی دیپلماسی ما کمک کند و به جهانیان نشان دهد که ما در اثر جنگ فلج نشدهایم.
در این زمینه: اهداف استراتژیک کیسینجر
برگرفته از کتاب کیسینجر در برابر کیسینجر

