شر و آدمی
ما هر روز و هر ساعت در ناخودآگاهمان کسانی را از بین میبریم که بر سر راه ما قرار گرفتهاند و به ما توهین کرده یا آزار رساندهاند. این عبارت: شر وجودش را گرفته که مدام به شکل شوخی بیمزهای به کار میبریم، در واقع قصد داریم بگوییم «بگذار بمیرد» که در ناخودآگاهمان برایش آرزوی مرگ جدی و جانانهای میکنیم. در حقیقت ما در ناخودآگاهمان برای هیچ و پوچ یا موارد بیاهمیت قتل میکنیم، مانند یونانیان قدیم که بر اساس قانون «دراکو»برای جنایت، هیچ مجازاتی را غیر از مرگ مجاز نمیدانستند، زیرا اساساً جنایت را موجب خسارت به دولت میدانستند.
بنابراین ناخودآگاهمان نیز هر نوع توهین به اقتدار و خودستاییاش را محکوم به مرگ میداند. بنابراین، اگر بخواهیم خودمان را بر اساس آرزوهای ناخودآگاهمان قضاوت کنیم، چیزی جزء گروهی از قاتلان، مانند انسان اولیه نیستیم. خوشبختانه آرزوها این توانایی را ندارند که آنها را به مردم دوران اولیه نسبت دهند. زیرا با رگبار نفرینهای متقابل بشری، باید مدتها پیش خردمندانهترین انسانها و زیباترین و جذابترین زنان از بین میرفتند.
معمولاً مردم عادی اعتقادی به این نظریههای روانکاوی ندارند و آنها را رد میکنند. آنها افتراهایی را نمیپذیرند که خودآگاه میتواند با اطمینان کامل از آنها چشمپوشی کند، درصورتیکه وقتی ناخودآگاه از طریق علائمی خودش را برای خودآگاه فاش میسازد، این علائم به طور هوشمندانهای نادیده گرفته میشوند.
بنابراین، باید به این موضوع اشاره کنم که بسیاری از اندیشمندانی که احتمالاً تحت تأثیر روانکاوی قرار نگرفتهاند، کاملاً تمایل و اشتیاق اندیشه پنهانی انسان را به نادیده گرفتن ممنوعیت قتل نسبت دادهاند، بدین منظور که هر چه را بر سر راه ما قرار گرفته است، پاک زدوده شود.
من نیز یکی از معروفترین نمونهها را به جای چند نمونه انتخاب کردهام که بسیار مشهور است. بالزاک در رمان معروف خود به نام «پدر گوریو» در جایی به بخشی از آثار ژان ژاک روسو نویسنده معروف اشاره میکند که از خوانندگانش میپرسد، «اگر بتوانی فقط با یک تصمیم همنوعی را در چین بکشی و ثروت وی را در فرانسه از آن خود کنی با این اطمینان که واقعیت هرگز روشن نخواهد شد، آیا به چنین کاری تن میدهید؟» .
او به ما این امکان را میدهد تا حدس بزنیم که نباید به دنبال زندگی شرافتمندانۀ بسیار مطمئن و قطعی بود. عبارت «همنوعت را بکش» به ضربالمثل معروفی درآمده است که تمایل مخفی و پنهانی را برای کشتن حتی در بخشی از مردم امروز نشان میدهد.
همچنین، لطیفهها و شوخیهای کنایهآمیزی وجود دارند که همین تمایل مخفی را میرسانند، مانند جملهای که یکی از همسران به دیگری میگوید: «اگر هر کدام از ماها مردیم دیگری به پاریس برود». این شوخیهای کنایهآمیز حاکی از حقایق غیرقابل انکاری دارند که امکان ندارد بتوانیم آنها را به صورت قاطع بیان کنیم بهخصوص وقتی مفهوم بدی دارند، کاملاً مشخص است که شخص حتی ممکن است حقیقت را با شوخی بیان کند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب تاملاتی درباره جنگ و مرگ