مکان، زمان؛ مقولات
آنگاه که شرایط صوری امکانپذیر بودن تجربه (مکان، زمان، مقولات) و شرایط مادی (احساس) تحقق یافت، نتیجه ضرورت عینی خواهد بود. همانطور که ذکر شد، این ضرورت، ضرورت منطقی نیست، بلکه ضرورت استعلایی است؛ این ضرورت برگرفته از برآوردن کلیه شرایط تجربه است.
کانت تأکید میکند که این ضرورت تنها به وضعیت اشیاء بستگی دارد نه وجود آنها. متافیزیک نمیتواند تبیین کند که چرا جهانی با ابژههای طبیعی درون آن وجود دارد: این مسأله فراتر از حدود عقل است. در معنای کاملاً منطقی آن، تصور وجود ضروری مغالطه آمیز است و نباید از آن به شیوه گمراهکننده اسپینوزا به کار برده شود. هیچ راه معتبری برای گذر از یک تحلیل منطقی یا مفهومی به وجود واقعی وجود ندارد.
با وجود این، درون جهان تجربی که فرض گرفته میشود به عنوان ماده واقعیت وجود دارد، موجودات جزئی در مکان و زمان به واسطه ضرورت تجربی که نتیجه تطابق حواس با اصول استعلایی طبیعت و قوانین تجربی زمینه آنها، بر هم تأثیر میگذارند.
این ضرورت تجربی، آنچیزی است که کانت در بخش نخست نقد، یعنی در پاسخ به هیوم و دیگر شکاکان به دنبال آن بود. کانت اساساً استدلال تجربه گرایان را مبنی بر اینکه نه استقرا و نه هر ساختمانی از احساس نمیتواند منجر به پیوند و ترکیب های ضروری بیانجامد، می پذیرد. مشکلی که او با آن روبرو بود مبنا و زمینه مفهوم ضرورت تجربی بود (که ممکن است «فراتجربی» یا «استعلایی» نامیده شود) که از یک طرف شدیداً خود را از ضرورت منطقی متمایز می کند و از طرف دیگر بر دغدغه های شکاکان فائق می آید.
او معتقد بود این در تحلیل [-ِ استعلایی] از طریق مفهوم منطق استعلایی به دست آمده است. کانت نتیجه را به طور خلاصه در بخش آخر قسمت اصول موضوعه تفکر تجربی بیان میکند، مبنی بر اینکه هر آنچه که در تطابق با شرایط صوری و مادی تجربه وجود دارد، ضروری است در معنای تجربی.
به یاد داشته باشید که همین بیان، در مورد «امر واقعی» آنچنان که در اصل موضوعه دوم تعریف شده است [نیز] صدق می کند. در واقع، یک تکرار زائد سیستماتیک میان اصل موضوعه دوم و سوم وجود دارد. هر چیزی در طبیعت که دارای واقعیت است، ضروری است؛ و ابژهای که به لحاظ تجربی ضروری نیست، به طور کلی نمی تواند وجود داشته باشد.
این، جبرگرایی محض کانت است که ذاتی مفهوم او از عینیت است. با این حال، شاید به دلیل تشابه با مقولات، کانت اصول موضوعه مجزا را به واقعیت و ضرورت تجربی نسبت میدهد، بنابراین به نظر میرسد بخش جهت دارای سه اصل موضوعه تحت آن باشد که در حالی که جوهر تنها دارای دو اصل موضوعه است.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم.
برگرفته از کتاب انقلاب فلسفی کانت