شرقشناسی طوفانی از بحث و جدل برانگیخت، زیرا اثری بود که هدف انتقادش را – هم از نظر تاریخی و هم در عصر حاضر – مستقیم متوجه جهان دانشگاهی غرب میکرد. منتقدان این اثر در مجموع به دو گروه تقسیم میشوند. نخستین گروه عمدتاً شرقشناسان دانشگاهی بودند که از حوزه مطالعاتی خود در برابر انتقادات ادوارد سعید دفاع میکردند.
شرق شناسی
گروه دوم عموماً با دیدگاه سعید همدل بودند، اما نسبت به نحوه استفاده او از نظریه انتقاد داشتند. چندین محقق در هر دو اردوگاه به تحلیل دامنه کار و انتخاب مطالب سعید پرداختند و به این واقعیت اشاره کردند که او در کار خود به شرق و جنوب آسیا توجه نکرده است.
او به بررسی پژوهشهای شرقشناسان آلمانی، هلندی و روسی نپرداخت. سعید بدون رودربایستی به تصدیق این انتقادات پرداخت، اما همچنان از تصمیم خود مبنی بر تمرکز مطالعاتش روی «خاور نزدیک» اسلامی و دانش بریتانیایی و فرانسوی دفاع کرد.
منتقدان نسبت به دیدگاه سعید درباره مطالعات غربی شرقشناسی انتقاد داشتند و عنوان کردند که این دیدگاه هم بسیار متصلب است و هم نادرست. برنارد لوئیس، استاد بازنشسته تاریخ اسلامی دانشگاه پرینستون و یکی از تأثیرگذارترین محققان غربی خاورمیانه، نقدی تند بر شرقشناسی در مجله نیویورک ریویو آو بوکز منتشر کرد. این یادداشت به تبادل نظر صریح با سعید در بخش «نامههایی به سردبیر» مجله منتهی گردید.
لوئیس گفت که سعید در مقام یک محقق مرتکب اشتباهات سادهای شده است و اختلاف نظر آنها اساساً مبتنی بر دیدگاههای ایدئولوژیک متفاوت است. او نوشت: «سعید ظاهراً تمایلی به دفاع از تفسیر خود درباره شرقشناسی – بهعنوان یک شاخه از دانشپژوهی علمی- در سطح علمی ندارد و اصرار دارد کل مسأله را سیاسی کند و نه تنها برای اظهارات خود، بلکه برای کسانی که جرات میکنند واقعیتها و روشهای او را زیر سوال ببرند اهمیت سیاسی قائل شود».
در این زمینه: زبان و بیان شرق شناسی
برگرفته از کتاب تحلیلی در باب شرق شناسی ادوارد سعید