عشق و قانون
راسل قهرمان آزادی جنسی بود. او مینویسد، اگر از آن خوشتان میآید، انجامش دهید.
راسل تصویری از زنی خانهدار را ترسیم مینماید که از نظر جنسی ارضاء نشده و به همین خاطر، به طور غریزی، در هنگام رابطه با شوهرش خود را پس میکشد و از اینکه از آن رابطهها لذتی ببرد، واهمه دارد. او از چه چیزی میترسد؟
شکایت راسل به اخلاقیت سنتی جنسی اینست که در سنی پایین، به ما آموزش داده می شوند، اینکه، زمانی به ما گفته میشود، بعضی از چیزها پلید هستند که سن ما آنچنان پایین است که ما نمیتوانیم به طور کامل، آنها را درک کرده یا متوجه شویم، و آن حس ندامت حزنانگیزی که به دنبال آن به سراغ ما میآید، بدین معنا است که ما فکر میکنیم کار بدی انجام دادهایم، اما نمیدانیم چرا تن به این کار دادهایم.
این بدان معنا است که ما قادر نیستیم، انتخابهایی که فکر میکنیم منطقی هستند را انجام دهیم. ما مدام بین حس انکار که حاصل از یک اصل اخلاقی غریزی و تحمیلی است و رفتاری که ما تصور میکنیم خطاآمیز است و به جای لذت، بیشتر به ما احساس گناه و نگرانی میدهد، مردد میمانیم.
اگر قرار بود بگوییم که احساس خوبی به ما دست می دهد، ولی اشتباه است، در این صورت راسل با ما مخالفت میکرد و میگفت، در این صورت چرا اشتباه است.
او از زمانی صحبت میکند که در آن، رابطه جنسی خارج از ازدواج، همجنسبازی، و خودارضائی، از طرف دیگران، اما نه خود او، گناه محسوب میشدند. او اهمیت زیادی به مشکلات ناشی از شیوع بیماری های مراقبتی و حاملگی ناخواسته نمیداد. خیلی از ما میتوانیم در حالتی که روانشناسان ‘حالت سرد’ مینامند، منطقی رفتار کنیم.
اما در ‘حالت داغ’ (که شما برای شناخت آن، نیاز به توضیح ندارید)، متوجه میشویم که فرآیندهای تصمیمگیری ما بسیار متفاوتند و به ندرت تحت کنترل فلسفه میباشند.
اگر احتیاط در مورد حرفهای او را کنار بگذاریم، نکته اصلی بحث او، هنوز خوب به نظر میرسد. آیا دلتان میخواهد که خود ارضائی کنید؟ اگر از آن خوشتان میآید، چرا که نه؟ این کار را بکنید (البته اگر در اداره هستید، ابتدا شرایط استخدام خود را در نظر بگیرید).
آیا دوست دارید که شریک جنسی شما مثل یک افسر پلیس لباس بپوشد؟ به شرط آنکه کلید دستبند را گم نکنید، این چیزی نیست که در مورد آن احساس گناه کنید، میتوانید این کار را انجام دهید، مگر اینکه، او واقعاً بخواهد شما را دستگیر کند.
ما در انگلستان تعهد داریم که به کودکان خود، خوب و بد را یاد دهیم، این در حالی است که ما بالاترین میزان حاملگی در سن پایین بیست سالگی را به خود اختصاص دادهایم.
اما در هلند، آموزش جنسی به صورت امری عادی به کودکان آموزش داده میشود، اینکه کودکان دوازده ساله چگونه از کاندوم استفاده کنند. حتی طریقه خود ارضایی نیز به آنها یاد داده میشود.
در این کشور، یک نوجوان شانزده ساله، مفهوم نزدیکی کردن از پشت را می داند و دو کودک دوازده ساله اجازه دارند که باهم نزدیکی کنند. نتیجه آن، پایینترین میزان حاملگی در سن پایین و میزان شیوع بیماری های مراقبتی در اروپا است.
آنها الگویی را دنبال کردهاند که اگر راسل بود، از آن خوشش میآمد. او میگوید، تا زمانی که کودک، به نزدیکی سن بلوغ نرسیده، نباید هیچ نوع اخلاق جنسی را، هر چه که باشد، به او آموزش داد.
هرگاه، قانونی برای آنها تعیین میکنید، اول اطمینان حاصل کنید که آن قانون منطقی است و در هر بخشی برای آنچه که میگویید دلایل خوبی برای خود دارید. در نظر داشته باشید که راسل به خدا اعتقاد نداشت، بنابراین اینکه ‘این موضوع در انجیل آمده است’، چیزی نبود که او به آن فکر میکرد.
مدل هلندی نشان میدهد که داشتن نگرشی بازتر نسبت به اخلاق جنسی، میتواند اثرات مفیدی داشته باشد. اما، با گذشت هشتاد سال، ما به عنوان یک جامعه، به قدری از بهشت جنسی راسل فاصله داریم که گویی این فاصله تا ابد ادامه خواهد داشت.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی