اگر نهادی را به مهملترین شکل ممکن تعریف کنید، حمله به آن آسان خواهد بود. برای بیش از صد سال، سوسیالیستها مغالطههای پوشالی بیشماری را علیه سرمایهداری ساختهاند و آنقدر با این مغالطههای پوشالی به سرمایهداری حمله کردهاند که امیدوارند با تکرار محض چنین چیزهایی، افراد واقعاً استدلالهای سوسیالیستی آنها را باور کنند.
افسانه ها و خرافه های سوسیالیستی علیه سرمایه داری
یک مثال بارز، شعار سوسیالیستیِ «مردم، نه سود» یا «تولید برای استفاده، نه سود» است. بنا بر این ادعا، سرمایهداران تنها به سود علاقهمند هستند و نیازهای «مردم» را نادیده میگیرند. این دقیقاً برعکس حقیقت است.
هیچکس نمیتواند در نظام سرمایهداریِ بازار آزاد بدون خدمت به مردم موفق شود. رقابت در اقتصاد بازار اساساً دربارۀ برآوردن نیازهای مشتریان به بهترین نحو ممکن است. کسبوکارهایی که در برآوردن تقاضای مشتریان بهتر عمل کنند، با سود پاداش میگیرند و آن کسبوکارهایی که نتوانند چنین کاری انجام دهند، زیان میکنند.
این دولت است که در نادیده گرفتن نیازهای مردم مقصر است، نه سرمایهداری. دولتها به سادگی به مردم اعلام میکنند «در حال حاضر، ما معتقدیم که شما به این خدمات نیاز دارید و شما را مجبور میکنیم تا برای آن هزینه کنید».
لودویگ فون میزس مینویسد «اصل بنیادی سرمایهداری» این است که کسبوکارهای رقابتی «تقریباً بهطور انحصاری برای ارضای خواستههای تودهها محصول تولید میکنند. بنگاههایی که کالاهای لوکس را صرفاً برای افراد مرفه تولید میکنند، هرگز نمیتوانند به عظمت کسبوکارهای بزرگ دست یابند».
«قدرت» کسبوکارهای بزرگ در بازار آزاد کاملاً از «مردم» نشأت میگیرد، مردمی که محصولات خود را داوطلبانه خریداری میکنند و با این کار، از طریق پولهای خود، به کسبوکارها رأی میدهند. این «قدرت» را در کسری از ثانیه میتوان مهار کرد، به محض اینکه کارآفرین رقیبْ محصول ارزانتر یا با کیفیت بهتر تولید کند. حاکمیت مصرفکننده در اقتصاد بازار حاکم است.
دقیقاً برعکس، «قدرت» دولت بزرگ (یا هر دولتی) کاملاً از توانایی آن برای وادار و مجبور ساختن مردم به تسلیم شدن در برابر خواست و میل دولت ناشی میشود؛ اجباری که با ارعاب، تهدید و خشونت همراه است. هنگامی که حزب سوسیالیست ایالات متحدۀ آمریکا یا سوسیالیستهای دموکرات آمریکا بر سیاسیسازی بیشتر همۀ جنبههای جامعه اصرار میورزند، کاری که در تارنماهای خود با بیشمار سخن خوشبینانه دربارۀ «دموکراسی» انجام میدهند، منظور واقعی آنها این است:
جامعه را هر چه بیشتر تحت سلطۀ برنامهها و دستورات بوروکراتیکی قرار دهیم که طبقۀ کوچک حاکمان سیاسی تحمیل و آنها را با تهدید، ارعاب و خشونت – ابزارهای مشترک و متداول تمام دولتهای سوسیالیستی – اجرا میکنند.
منظور سوسیالیستهای دموکرات آمریکا هنگامی که میگویند «دموکراسی و سوسیالیسم دوشادوش هم به پیش میروند» این است که آنها میخواهند تمام جنبههای زندگیْ سیاسی شود و در حیطۀ نظارت و کنترل دولت قرار گیرد.
در این زمینه: اشتراکات سوسیالیسم
برگرفته از کتاب مشکل سوسیالیسم