خصلت قانون
فرق بین خصلت «بیرونی» قانون و خصلت «درونیِ» اصول اخلاقی، مهمترین تمایز است. «برونی بودن» را کانتْ ساختِ خود ذات تجربۀ قانون میانگاشت.
اما قابلیت «کشف» و فرمولبندی این تمایز معمولاً به کریستیان توماسیوس نسبت داده میشود، مثل پوفندرف نماینده مکتب قانون طبیعی آلمان، و مدافع آزادی وجدان در عصر و کشوری بود که تعصب مذهبی هنوز یک موضوع قابل قبول سیاستورزی شمرده میشد.
توماسیوس در کتاب بنیادهای قانون طبیعی و اقوام سال 1705 و نوشتههای دیگر این عقیده را توسعه داد که قانون دولت، به مثابه نظم زورگویانه، به واسطه خود سرشتاش از عمل و رقابت در حوزه اخلاق باز داشته شده است.
عدالت (iustum) منوط میشود به طرح و اقدام شرایطی که مراوده انسان را امکانپذیر میسازد. اولین قاعدهاش این است: «کاری که دوست نداری دیگران با تو بکنند، با دیگران نکن».
اما اصول اخلاقی در معنای وسیع (آدابدانی و صداقت)، از این خیلی بیشتر مطالبه میکند. آنها اشاره میکنند که آنچه میخواهی دیگران با تو بکنند، با دیگران بکن؛ آنها به تکلیف در مقابل وجدانمان دلالت دارند. بنابراین قواعد قانونی میتوانند فقط بیرونی باشند؛ آنها هیچ کاری با معنویت و خودانگیختگی فکر و مذهب ندارند.
توماسیوسْ اخلاقِ دو قرن کشمکش و اذیت و آزار مذهبی را ترسیم میکرد. نظریه او شالودۀ دولتی مدرن، دنیوی، و روادار میریزد. اما نوآوریاش عملی است تا نظری. تمایز بین الزام بیرونی و درونی، بین دادگاه بیرونی و محکمه درونی، کشف توماسیوس یا پوفندرف نیست. اگر اشتباه نکنم به قوانین کلیسا برمیگردد.
آنچه جدید است تمایز شدید بین این دو است، و همچنین ادعای اینکه قانون، و از اینرو، دولت، نمیتواند و نباید در عرصه درونی مثلاً در «دادگاه وجدان» رقابت کند. این باور جدید است که می توان قلمرویی را فراتر از الزامات فعالیت دولت، در حین اینکه فرمانهایش زیر عنوان قواعد بیرونی محض فهرستنویسی شده اند،مرزبندی کرد.
اما انگاره ناتوانی ذاتی قانون موضوعه در مسائل اندیشه یا مذهب، انگارهای است که در قدیمیترین سنت تفکر غرب ریشه دارد. زیرا به راستی ذاتِ باورِ مسیحی تاکید بر خلوصنیت و آزادی تجربه اخلاقی و مذهبی است؛ خصلت «بیرونی» تعهد قانونی هم نتوانست از توجه نویسندگان پیشین اخلاقیات و قانون طبیعی بگریزد. توماس آکویناس و هوکر در این نکته توافق دارند و تاکید میورزند که نحوه کار قوانین خداوند متفاوت از قوانین انسان است:
انسان، سازنده قانون انسان، فقط اعمال بیرونی را میتواند قضاوت کند، زیرا همانطور که در کتاب پادشاهان به ما گفته شده است، انسان چیزهایی که ظاهر میشوند را میبیند. فقط خداوند، قانونساز الهی است که قادر به داوری حرکتهای ارادی است، و همانطور که مزمور به ما میگوید جستوجوگر قلوب و زمام خداوند است.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب قانون طبیعی