تصویرسازی و مغز
اساس ساختار و کارکرد مغز و ذهن انسان، برای تولید آگاهی و حفظ حیات، بر تصویرسازی و نقشهبرداری مداوم استوار است. یعنی مغز دنیای پیرامونش و کارهای خودش را نقشهبرداری میکند.
در ذهن ما این نقشهها به مانند تصویرها تجربه میشوند، و واژه تصویر نه تنها به نوع دیداری، بلکه به تصویرهای هر نوع خاستگاه حسی مانند شنیداری، احشایی، لامسهای و غیره اشاره دارد.
این پدیده مبنای این فرضیه است که نوع خاصی از تصویرهای ذهنی انسان که در مغز ایجاد میشوند نخستین هویت یا خویشتن انسان را شکل میدهند (داماسیو، 1394، 37). ویژگی متمایز مغزهایی مثل مغز ما توانایی شگفتآور آنها برای خلق نقشههاست.
نقشهبرداری مغز برای مدیریت پیشرفته حیات ضروری است، نقشهبرداری و مدیریت حیات دست در دست هم دارند. وقتی مغز نقشه میسازد، دارد به خودش اطلاع میرساند. اطلاعات موجود در نقشهها را میتوان به طور ناآگاهانه در هدایت رفتار جنبشی به کار گرفت که بقای حیات به آن وابسته است.
اما وقتی مغزها نقشه میسازند، در همان حال دارند تصویر میسازند که عامل فرایندهای اصلی ذهنهای ماست. آگاهی سرانجام به ما امکان میدهد نقشهها را همچون تصویرها تجربه کنیم، به این منظور که در این تصویرها دخل و تصرف کنیم و خردورزی را بر روی آنها اعمال کنیم (همان، 97).
توانایی مغز انسان برای طبقهبندی و نگهداری نقشهها و تصویرهای ذهنی، یعنی تشکیل حافظه و خاطره، خود منبع جدیدی برای ساختن نقشهها و تصاویر به شمار میرود.
همانطور که رویاهای ما نشان میدهند، ساختن نقشههای ذهنی حتی در زمان خواب، نیز، متوقف نمیشود. در واقع مغز انسان هر چیزی را بازنمایی میکند، هر چیز که در بیرون آن قرار دارد، هر کنشی که در بیرون آن رخ میدهد، و همه این تصویرها و روابط میان آنهاست که خویشتن و ذهن ما را میسازد.
مغز انسان یک «نقشهنگار» مادرزاد است و «نقشهنگاری» از بدنی آغاز میشود که مغز درون آن قرار دارد (همان، 98).
اما نقشههای مغز ما مثل نقشهنگاری حرفهای ایستا نیستند و ناپایدار و پویا هستند. آنها با تغییرات لحظه به لحظه یافتههای عصبی تغییر میکنند، یاختههایی که به نوبه خود تغییرات درون بدن و دنیای بیرونی را به نمایش میگذارند.
تغییرات نقشههای مغز این واقعیت را نشان میدهند که خود ما در حرکتی دائمی هستیم. ما به اشیاء نزدیک و یا از آنها دور میشویم، میتوانیم آنها را لمس کنیم و بعد لمس نکنیم، میتوانیم نوشابهای را بچشیم که بعد مزهاش محو میشود، نغمه موسیقی را میشنویم، اما بعد به پایان میرسد.
برگرفته از کتاب زمینه هنر شناسی
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم