بهطور کلی، مطالعات پسااستعماری در حال حاضر به دو اردوگاه تقسیم شده است. از یک طرف، رویکردهای ملهم از فلسفه پساساختاری و تحلیل گفتمان که بیشتر به «خشونت معرفتی» زبانی علاقه دارند خشونتی که از طریق زبان انجام میشود، اما میتواند به خشونت فیزیکی منجر شود.
پسا استعماری
از طرف دیگر، رویکردهای مارکسیستی هستند که به بررسی واقعیت سیاسی و تاریخی مقاومت و درگیری میپردازند. کار اسپیواک ارتباط قوی با جریان پساساختارگرایانه مطالعات پسااستعماری دارد، که برخی محققان مارکسیست پسااستعماری آن را بیش از حد انتزاعی برای داشتن هرگونه کاربرد عملی میدانند. بحث در مورد اثربخشی سیاسی مقاله اسپیواک تا حدی باعث مشخصشدن شکل کنونی مطالعات پسااستعماری گردید.
مباحث پیرامون فهمپذیری کار اسپیواک همچنان ادامه دارد. این مسأله فهمپذیری (درک متن چقدر دشوار یا آسان است)، اگرچه شاید جذابیت نظری کمی داشته باشد، اما بهطور اخص نقطه ضعف جدی در مطالعات پسااستعماری است.
اگر یکی از اهداف مطالعات پسااستعماری فراهم کردن ابزارهای انتقادی برای افراد تحت ستم، اغلب نیمهسواد یا بیسواد، جهت رهایی از ستم باشد، فهمپذیری این متون از اهمیت اساسی برخوردار است.
تری ایگلتون، منتقد ادبی، در بررسی خصمانه کتاب نقد عقل پسااستعماری (که شامل نسخه بازبینیشده مقاله است)، اسپیواک را بهخاطر «تاریکاندیشی»اش سرزنش میکند – زیرا متن را بیهوده پیچیده کرده است.
با این همه، جودیت باتلر منتقد فمینیست در پاسخ به او مینویسد: «مخاطب گسترده آثار اسپیواک ثابت میکند که غذا خوردن با قاشق کمتر از اشکال اندیشه و نوشتار کنشورزانهای قدر میبیند که ما را برای تفکر رادیکالتر در جهان بهچالش میکشد».
در این زمینه: اسپیواک و فرودستان
برگرفته از کتاب تحلیلی در باب آیا فرودست می تواند سخن بگوید