معنای انقلاب در اگزیستانسیالیسم فراتر از جنبهی سیاسی آن لحاظ میشود، گو این که با بسیاری از سیاستهای تاثیرگذار انقلابی چپ همپوشانی دارد.
انقلاب
دوبووار نظریهی انقلابی اگزیستانسیالیستی خود را در گفت و گویی با مارکسیستها، فراتر و گستردهتر از آرمانهای مارکسیستی معرفی میکند. به اعتقاد دوبووار، ضروری است که به “انقلابیِ آرمانگرا” به دیدهی تردید نگریسته شود، چرا که او تمامیت انقلاب را به یک آرمان تقلیل میدهد.
اما هیچ آرمانی نمیتواند به همهی پرسشها پاسخ دهد. آرمانگرای سیاسی فراموش میکند که “اقدام انقلابی باید معنایی انسانی داشته باشد”. دوبووار درمییابد که تنها با یک انقلاب میتوان تمام فشارهای موجود در جهان مدرن را از میان برداشت.
اما او معتقد است که معنای چنین انقلابی برخاسته از افراد درگیر در آن است؛ او به آنان که آرزو میکنند آرمان انقلاب، همچون عاملی بیرونی، به زندگیشان معنا ببخشد، بی اعتماد است.
دوبووار همچنین با رویکردی اگزیستانسیالیستی به اخلاق انقلاب نگاه میکند. او به انقلابیِ آرمانگرا هشدار میدهد که “هیچ کدام از تصمیمات بخصوص او، متضمن انقلاب در کلیت آن نیست”.
انقلاب به تنهایی یک انتخاب است، نه یک واقعیت ناگزیر تاریخی. همانگونه که آودن، شاعر انگلیسی، بیان میکند؛ “تاریخ” نمیتواند به ما “کمک کند و یا ما را ببخشد”؛ نه موفقیت در انقلاب و نه شکست آن، هیچکدام بار مسئولیت انتخاب را از دوش ما برنمیدارد.
در این زمینه: سقوط
برگرفته از کتاب فرهنگ توصیفی اگزیستانسیالیسم