نقطۀ آغازین و کانون جهانبینی هیتلر را آن عواملی تشکیل میدهند که از نظر وی مسیر تاریخ را تعیین میکردند. همانگونه که وی در «نبرد من» مینویسد، «لازم است تاریخ بر اساس معنای آن درک و فهمیده شود، بهویژه از تاریخ درس گرفته شود، یعنی آن نیروهایی جستوجو و یافت گردند که به عنوان دلایل به آن تأثیراتی منجر میشوند که بعدها به منزلۀ رویدادهای تاریخی در جلوی چشمان ما نمایان میگردند».
نبرد من
به این ترتیب از نظر هیتلر، «تاریخ به منبعی تمامیناپذیر برای درک کنشهای تاریخیِ زمان حال، یعنی سیاست بدل میگردد». در عین حال، همانگونه که وی در «کتاب دوم» اشاره داشته است، «تاریخ آماده است تا به عنوان مناسبترین استاد برای کنشهای سیاسی مختص ما عمل نماید».
بر اساس نظر سیسرون «تاریخ معلم زندگی است»، و با اینکه مشخص نیست که آیا هیتلر آثار این فیلسوف رومی را مطالعه کرده باشد، اما به نظر میرسد که وی به شدت به این اصل سیسرونی که میبایست از تاریخ درس گرفت، اعتقاد داشته است.
در هر صورت، نتایج شناخت هیتلر از تاریخ بر تصورات وی در مورد آینده تسلط داشتند، تصوراتی که وی همواره کنشهای خود را با آنها همسو میکرد؛ در واقع هیتلر هرگز ار تطابق خود با این نظام تفسیری دست نکشید، نظامی که معتقد بود در آن نوعی قانون فراگیر تکامل انسانی را تشخیص داده است.
اولین عاملی که هیتلر قدرتی تاریخی به آن نسبت میداد، مبارز برای زندگی بود. وی با تأثیرپذیری از اندیشههای داروینیسم اجتماعی که به شدت در نیمۀ دوم قرن نوزدهم رواج داشت، تکامل حیوانات و انسانها را نتیجۀ یک انتخاب طبیعی در یک مبارزۀ همیشگی بر سر وجود میدانست.
همانگونه که هیتلر در «کتاب دوم» مینویسد: «زندگی خود یک مبارزۀ ابدی علیه مرگ است. انسانها از این موضوع که چرا زندگی میکنند، مثل سایر موجوداتِ جهان آگاهی چندانی ندارد. صرفاً زندگی، سرشار از اشتیاق و آرزو برای حفظ آن است».
در الگوی توضیحی زیستشناختی هیتلر، این مبارزه برای بقای موجود زنده، به قانون واقعی حرکتِ تاریخ بشر بدل میگردد. وی در «نبرد من» در این زمینه توضیح میدهد: «مبارزه برای معاش روزانه سبب میگردد که هر چیز ضعیف، بیمار و کمتر قاطعی، مغلوب شود»، به این ترتیب «این مبارزه ابزاری برای ارتقای سلامت و قدرتِ مقاومت گونه و در نتیجه دلیل تکامل و رشد بیشتر آن گونه است.
اگر این فرآیند متفاوت از این بود هر تکامل و رشدی متوقف میشد و عکس آن اتفاق میافتاد». هیتلر به این ترتیب نتیجهگیری میکند: «آنچه طبیعت آرزوی آن را دارد، پیروزی قویترها و نابودی ضعیفان یا تسلیم بیقید و شرط ضعیفان است».
در این زمینه: امپراتوری هیتلر
برگرفته از کتاب جهان بینی آدولف هیتلر