نبرد کنعانی ها
سلطنت فرعون (ملکه) حتشپسوت، «سرور بانوان نجیب زاده»، یکی از چندین نقطه روشن در تاریخ مصر است. او پنجمین فرعون از سلسله هجدهم مصر بود. در زمان او هیچ جنگی ثبت نشده است. زمان سلطنت او عصر صلح و پیشرفت در همه زمینههای انسانی محسوب میشد.
او در هفت سال آخر سلطنت خود با خواهرزاده/پسرخوانده خود توتموز سوم همراه شد. شهرهای تیر و سیدون در سوریه خراج میپرداختند، و همه جا در صلح و آرامش بود. آن زمان روزهای اوج سلسه محسوب میشد.
پس از مرگ حتشپسوت، مورخ 1458 قبل از میلاد، ائتلافی از کنعانیها بر علیه سلطه گری مصر قیام کردند. آنها به پادشاهی میتانی ملحق شدند- این پادشاهی از جنوب شرقی آناتولیا (ترکیه امروزی) و شمال سوریه تا کرانههای رودخانه فرات امتداد داشت.
همانطور که در زمانهای قدیم مرسوم بود (و امروزه نیز در محیط شرکتها چنین است)، بومیان با تغییر رهبری بیقراری میکردند و برای آزمایش جرات و جوهره فرعون جدید شورش میکردند.
فرعون توتموز سوم که حالا 21 سال سن داشت، تسلیم نشد. توتموز سوم که یک رزمارای درخشان و یک سوارکار و تیرانداز ماهر بود، مرد بحران محسوب میشد. در واقع، توتموز- برخی او را «ناپلئون مصر» مینامند- یکی از چند ژنرال در طول تاریخ بود که هیچ وقت در نبردی مغلوب نگشت. این موضوع باعث میشود مقایسه با ناپلئون قیاس مناسبی نباشد.
توتموز فورا مردان خود را جمع کرد و به سمت شمال لشکرکشی نمود تا با شورشی که شاه کادش آن را رهبری میکرد، مقابله کند. توتموز پس از رسیدن به آرونا، جنوب میگیدو، ارتش خود را استراحت داد. او میتوانست با همه ژنرالهای خود مشورت کند.
شورشیان ارتش خود را در شهر میگیدو گرد آورده بودند، و سه مسیر برای رسیدن به آنها وجود داشت. یک رشته کوه در بالای کوه کارمل قرار داشت و یک جزیره وسیع بین ارتش مصر و متفقین وجود داشت.
ژنرالهای مصری مسیرهای شمالی یا جنوبی را ترجیح میدادند، زیرا مسیرهای راحتتری بودند. مشخص شد که ژنرالها اشتباه میکنند و مسیر مرکزی توسط کنعانیها محافظت میشود. در هر حال، گذر از مسیر مرکزی برای ارتش راحتتر بود. آنها به توتموز مشورت دادند تا یکی از این مسیرهای راحت را انتخاب کند، اما توتموز مردی شجاع و تسلیم ناپذیر بود.
او که پسر محبوب را (خدای خورشید) بود، گذر از جاده باریک را برگزید. در واقع این انتخاب کاملا شایسته بود، و پیشتازان ارتش او توانستند ظرف مدت 12 ساعت به دره جیزلی در میگیدو برسند. بقیه ارتش هم هفت ساعت بعد به آنها ملحق شدند. توتموز ارتش خود را برای شب استراحت داد و صبح آنها را به سه جناح- در پشت دشمن- به صف درآورد.
توتموز دشمن را غافلگیر کرده بود، زیرا آنها انتظار داشتند او یکی از دو مسیر راحت را انتخاب کند. متفقین با دیدن ارتش مصر که حالا پشت سر آنها قرار گرفته بود، باید سربازان خود را مجددا مستقر میکردند. سربازان متفقین ترسیده بودند و خیلیها اسب و ارابههای طلا و نقره خود را رها کرده، به دیوارهای شهر فرار میکردند. این یک مسیر کامل بود. با این وجود، سربازان جوان و بی تجربه مصری، به جای آنکه از این مزیت استفاده کنند، از وسوسه غارت کور شده و تصمیم گرفتند که دست به غارتگریهای قدیمی بزنند، که این امر موجب ناراحتی رهبر شجاع آنها شد.
درحالیکه سربازان مصری، که هنوز پشت لبشان سبز نشده بود، مشغول دستبرد به اردوگاههای متروکه بودند، دروازه شهر بسته شد، و آخرین سربازان شورشی نیز از دیوارها به داخل شهر کشیده شدند. توتموز خیلی از این حوادث ناراحت شد، زیرا او میدید که سربازانش چطور فرصت یک برد سریع و قاطعانه را از دست میدهند. در واقع آن روز بیش از 300 پادشاه دشمن سربازان خود را به میدان فرستاده بودند، و همانطور که در کتیبه معبد آمن در کارناک نوشته شده، «تصرف میگدو یعنی تصرف هزاران شهر.»
مصریان که به خاطر غارتگریهایشان از مسیر خارج شدند، حالا در موقعیت محاصره یک شهر مستحکم قرار داشتند. آنها نهایتا توانستند یک دیواره چوبی در اطراف شهر بسازند، یک خندق حفر کنند، و هر کسی را که میخواست از آنجا عبور کند تسلیم خود کنند. و نبردی که باید ظرف چند ساعت به پایان میرسید به یک محاصره هفت ماهه منجر گردید. سرانجام، پادشاهان شکست خورده خواستار صلح شدند، سوگند وفاداری یاد کردند، خراج پرداختند، و با آنها اجازه داده شد تا زنده به خانههایشان بازگردند.
برگرفته از کتاب پیروزی در نبرد فروش
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم