نسل به نسل
راسل معتقد بود که بدبختی ما، از مشغول بودن ما به خودمان و نکات ضعف خودمان شروع می گردد، و تنها، آمیختن با افراد و چیزهای دیگر می تواند مشکل را حل کند.
علی رغم به دنیا آمدن در خانوادهای اصیل و ثروتمند و شناخته شدن به عنوان یک ویکنت ( لقبی در انگلستان) جوان بسیار باهوش، در سنی پایین، راسل اعتراف میکند که حتی در سن پنج سالگی، کودکی افسرده بود.
او می گوید:’من خوشبخت به دنیا نیامدم، در نوجوانی از زندگی متنفر بودم و مدام در آستانه ارتکاب خودکشی بودم، که به هر حال، به خاطر علاقه ام برای دانستن ریاضیات بیشتر، از آن منصرف شدم’.
ایده تعیین کننده…
فقط من قادرم، که امروزخودم را شاد یا ناراحت کنم و نه پیشامدها.
نوجوانی که، در آستانه خودکشی، به امید یاد گرفتن ریاضیات بیشتر، تصمیم به ادامه حیات میگیرد. بدترین از این، دیگر امکان نداشت.
اگرچه راسل، همان گونه که خودش اقرار می کند، توانست به لطف کاستن از مقدار خود درگیری خویش، از این وضعیت خارج گردد. او غرق مطالعات خود شد. باید خاطر نشان کرد که او یکی از مغزهای استثنایی قرن بیستم بود، پس کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشتند و او با این کار، کم کم خود را از غمگینی و افسردگی خود، نجات داد.
چه چیزی می توانیم از این داستان یاد بگیریم؟ به غیر از این آگاهی که، آنچه که حس خودکشی در برتراند راسل را خاموش کرد، اغلب موارد در بقیه ما، حس خودکشی ایجاد می کند. اینکه، ما زمانی می توانیم خوشبخت تر باشیم، که خود را در ستیزها و چالش هایی که بیشترین رضایت را برای ما به ارمغان می آورند، غرق کنیم.
راسل اعتقاد دارد، این مسئله به طور ساده، به خاطر آن است که در این وضعیت، زمان پیدا خواهیم کرد تا از تمرکز سختگیرانه، روی حماقتها و قصورات خود که معمولا نسبت به آنها وسواس داریم، فارغ شویم.
دو مثال خوب برای درگیری های ذهنی درونی ما وجود دارد. اولی آن است، راسل اشاره می کند، که ما مخصوصاً در اروپای شمالی، حالت غم و اندوه مستی ناشی از مصرف مشروبات الکلی را دوست داریم.
هنگامی که او، متوجه جاذبه ی ناراحتی و عصابنیت در هنگام مستی گردید، او همچنین، به خطر محو شدن غم و اندوه به مدت چند ساعت، بدون آنکه کاری در مورد آن انجام شود نیز، پی برد. او می گفت، مستی، خودکشی موقت است.
در اینجا، مثال به روزتری برای این مورد وجود دارد. در سال 2006 ، مجله زیبایی ʼ تاپ سانتهʽچاپ فرانسه، نظرسنجی از 2000 خانم بالای چهل سال انجام داد، مبنی بر اینکه آنها در مورد بدن خود چه فکری می کنند.
نمره میانگینی که آنها به خود دادند؛ 3.5 از 10 بود. تقریبا هر شش نفر از مجموع ده نفر اظهار داشتند، در کنار استفاده از داروهای مسهل و ملین، دوست دارند به صورت یکی در میان غذا بخورند تا وزن کم کنند.
حدود نیمی از جواب دهندهها، مایل به کم کردن وزن خود به میزان دو سنگ ( واحد وزنی در انگلستان؛ هر سنگ معادل 14 پوند، یعنی 6.35 کیلو گرم است) بودند و اعتراف داشتند، وقتی خانمهایی را می بینند که اندامشان مناسب است، احساس حسادت می کنند.
عقده ما برای بدست آوردن اندامی ایدهآل و دست نیافتنی، که از طرف مجلاتی که ادعا می کنند، ما را سرگرم کرده و آموزش می دهند، تبلیغ می شود، حتی در صورت دست یافتن ما به آن اندام نیز، مشکلات جسمی را برای ما، به بار خواهد آورد. ما، موضوع محبوب خودمان هستیم. حتی اگر در نهایت، مشخص شود که این مسئله رضایت اندکی برای ما به همراه دارد.
درست است که همه ما نمیتوانیم، برای درمان خود از اثرات شوم عقدهی خودخواهی، از نبوغ خود برای ریاضیات استفاده کنیم. اما این را به خودمان بدهکاریم، که کاری بیشتر از فقط آرزو، برای خوشبخت تر شدن خودمان انجام دهیم.
به عنوان مردی که زندگی خود را وقف افکار خویش کرده بود، نصیحت راسل این است که اگر میخواهید خوشبخت شوید، باید کاری انجام دهید.
ما بیشتر در برگه ای دیگر در مورد بخشی از این کتاب مطلب گذاشتهایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی
نوشتهی تیم فیلیپس