من نمیتوانم به شما بگویم که چرا نوشتن و دیوانگی برای من با یکدیگر ارتباط دارند. به احتمال زیاد، آنچه آنها را به یکدیگر مرتبط میسازد، عدم وجود و نبودنشان و این واقعیت است که آنها فعالیتهایی جعلی، بیثبات و بیبنیادند، درست شبیه ابرهایی که هیچ واقعیتی ندارند. اما مطمئنم دلایل دیگری نیز وجود دارد.
نوشتن
در هر صورت، در مقایسه با دنیای پزشکی که در آن زندگی کردم، با وقف خودم به نوشتن و حدس و گمان در مورد بیماری روانی و پزشکی، خود را مستقیماً در دنیای غیر واقعی، دنیای نمودها، دنیای دروغها قرار دادم. شما تقریباً میتوانید این را خیانت به یک اعتماد بنامید.
فکر میکنم با توجه به احساس گناهی که در مورد نوشتن داشتم، در سرسختی که داشتم تا آن گناه را با تداوم در نوشتن خاموش کنم، همیشه عنصری از این وجود داشت.
من خوب میدانم که نباید این چیزها را به شما میگفتم، اما میخواهم این را بگویم که من مطمئن نیستم که اینها ارزش انتشار داشته باشند. این فکر که روزی آنها کشف خواهند شد، اندکی مرا میترساند.
در این زمینه: من مجذوب نوشتن نیستم
برگرفته از کتاب کلام بعداز مرگ آغاز می شود