فرآیند پروپاگاندا برای هر دوی آنهاپروپاگاندا - نشر پیله

پروپاگاندا

کتاب کمرهای خم شده
Rate this post

پروپاگاندا در آلمان نازی و جمهوری دموکراتیک آلمان

ناسیونال سوسیالیسم و مارکسیسم لنینیسم برای خم‌کردن کمر و گاه شکستن آن تلاش زیادی انجام دادند؛ در این فرآیند پروپاگاندا برای هر دوی آنها ضرورت یافت. دو نظام آلمانی از بسیاری جهات با هم متفاوت بودند.

مشخصۀ یکی شرّ جاندار و پررنگ و لعاب است و دیگری تصاویری از پیرمردان خاکستری‌پوش در شهرهای بی‌رنگ‌ورو ارائه می‌دهد. شرور نازی در فیلم و داستان تمام‌وکمال است. پیروزی اراده ساختۀ لنی ریفنشتال (1935) نمونۀ نابی از فیلم پروپاگاندا است.

جمهوری دموکراتیک آلمان شرّی به این اندازه درخشان باقی نگذاشته است.

فولکر براون، نویسندۀ اهل جمهوری دموکراتیک آلمان، زمانی آلمان شرقی را «کسالت‌بارترین کشور روی زمین» نامید.

برخی با مارگریتا فون برنتانو موافق‌اند که «مقایسۀ صرف رایش سوم با جمهوری دموکراتیک آلمان نوعی ساده‌سازی افراطی و وحشتناک است. رایش سوم کوهی از اجساد به جا گذاشت، درحالی‌که جمهوری آلمان انبوهی از پرونده».

تفاوت‌های میان نظام‌های حکومتی را نباید نادیده گرفت، اما از شباهت‌ها هم نباید غافل ماند. هر دوی آنها از پروپاگاندا برای ساختن جوامع جدیدی استفاده کردند که در آن مردم تقریباً به‌اتفاق آرا جهان‌بینی مشترکی از حیث دینی داشته باشند؛ چیزی که امروزه برخی آن را فراروایت مسلط می‌نامند و مجال اندکی برای روایت‌های رقیب حقیقت باقی می‌گذارد.

هر دو فرصت‌ها را برای گفتگوی بی‌پرده به‌شدت کاهش دادند که این امر اصلاح شرارت‌هایی را که حکومت‌هایشان سبب‌ساز آن بود برای آنها و شهروندانشان دشوار و شاید حتی غیرممکن کرد.

این که گسترۀ پروپاگاندای دو نظام با گذشت زمان به هم نزدیک می‌شوند و در تاریخ و فرهنگ یکسانی ریشه دارند اما از نظر ایدئولوژی بسیار متفاوت هستند، از ماهیت فراگیر‌ پروپاگاندا در دنیای مدرن حکایت دارد.

اما این چیزی که به آن پروپاگاندا می‌گویند چیست؟ تقریباً به تعداد نویسندگان تعاریف متعددی وجود دارد.

من تعریف فرانسیس کرنفورد را می‌پسندم: «هنر فریب‌دادن دوستان یک شخص بدون فریب‌دادن دشمنانش» – اما این یک تعریف عملی نیست. بخشی از مشکل این است که دیدگاه‌های متناقضی دربارۀ پروپاگاندا وجود دارد.

دموکراسی‌های غربی از پروپاگاندا هراس داشته‌اند و دست‌کم در انظار عمومی با آن مخالفت می‌کردند.

اینکه کسی را عامل پروپاگاندا بنامیم توهین محسوب می‌شود. پروپاگاندا به‌مثابه ابزاری تلقی می‌شود که حکومت‌های دیکتاتوری از آن در جهت دستکاری اذهان سود می‌جویند.

واحد پروپاگاندای خارجی حکومت آمریکا ادارۀ اطلاعات ایالات متحده نامیده می‌شود و از ترس اینکه مبادا پروپاگاندا در پوشش اطلاعات تأثیر نامطلوبی در داخل برجای بگذارد، از پخش برنامه در خود ایالات متحده منع شده است.

قبل از تسلط نازی‌ها بر آلمان نیز پروپاگاندا مورد سؤظن بود. کتابی محققانه که در سال 1924 منتشر شد، با این کلمات آغاز می‌شود: «حتی واژۀ پروپاگاندا به گوش ما آلمانی‌ها بسیار ناخوشایند می‌آید.»

پروپاگاندا به طور گسترده‌ای به‌مثابه چیزی پنداشته می‌شد که متفقین نیرنگ‌باز از آن برای فریب آلمانی‌های صادق استفاده می‌کردند.

استدلال‌هایی از قبیل اینکه آلمان از آن رو در جنگ جهانی اول شکست‌خورده بود که خائنان در داخل «خنجر از پشت» زده بودند، در آتش این اعتقاد می‌دمید.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب کمرهای خم‌شده (پروپاگاندا در آلمان نازی و جمهوری دموکراتیک آلمان)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *