تمام اشکال سوسیالیسم همیشه برای رشد و رفاه اقتصادی زهرآگین بودهاند. این امر به این دلیل نیست که «افراد نادرستی» در رژیمهای سوسیالیستی بر مسند قدرت بودهاند و افراد «بهتر» یا باهوشتر میتوانستند به نحوی سوسیالیسم را اجرا کنند یا اینکه تمام مشکلات اقتصادی به نبود دموکراسی در این رژیمها برمیگردد.
سوسیالیسم و اقتصاد
سوسیالیسم به علت چند دلیل اساسی و ذاتی، سم اقتصادی است. به عبارت دیگر، غیرممکن است که سوسیالیسم به علت ماهیت خود نتیجهای جز فقیر کردن مردم داشته باشد.
هر شکل قابلتصوری از سوسیالیسم که در قرنهای نوزدهم و بیستم امتحان شد، نتیجهای جز رکود اقتصادی – یا نتایجی بسیار بدتر از آن – نداشت. سوسیالیسم برخی از کشورهای آفریقایی پسااستعماری مانند زیمباوه را از سبدهای نان اقتصادی به حفرههای جهنمی اقتصادی تبدیل کرد. در جایجای دنیا، از بریتانیا، هند و آمریکای لاتین تا آفریقا، سوسیالیسم فقط ویرانی اقتصادی به بار آورده است.
بدتر از آن در شوروی، چین، کره شمالی و کامبوج، سوسیالیسم نه تنها فقر ایجاد کرد، بلکه باعث شد میلیونها تن اعدام شوند و مستبدانهترین رژیمهای تاریخ بشریت به قدرت برسند. از نظر اقتصاددانان، حداقل مسائلی که سوسیالیسم با آن سروکار دارد، مسئلۀ انگیزه، دانش و محاسبات اقتصادی آن است. یکی از مثالهای خوب مسئلۀ انگیزشی سوسیالیسم به نخستین مهاجران آمریکایی برمیگردد.
اولین مهاجرنشینان آمریکایی مالکیت اشتراکی یا سوسیالیستی زمین و املاک را پذیرفتند. نتیجه این شد که بسیاری از آنان یا به خاطر گرسنگی مردند یا به خاطر بیماری. وقتی اولین مهاجران در می 1607 میلادی به جیمزتاون ایالت ویرجینیا رسیدند، در آنجا به خاک بسیار حاصلخیز، غذاهای دریایی فراوان، گوشت و انواع میوهها دسترسی پیدا کردند.
با وجود تمام این منابع، در عرض شش ماه، 66 تن از 104 مهاجر جیمزتاون به خاطر گرسنگی مردند. دو سال بعد، 500 نفر مهاجر دیگر با شرکت ویرجینیا به این ایالت رسیدند که در کمال تعجب 440 تن از آن پانصد تن بهخاطر گرسنگی یا بیماری جان دادند. این وقایع به «زمانۀ گرسنگی» معروف شد که یکی از شاهدان عینی آن را اینگونه توصیف میکند:
«این قحطی بهقدری وحشتناک بود که طبقۀ فقیرتر آن وحشیای را که ما کشته و دفن کرده بودیم، از قبر بیرون کشیده و خورده بودند و غواصان هم جنازۀ یکدیگر را که با گیاهان معطر جوشانده و مغزپخت شده بود، میخوردند» این شاهد همچنین خاطر نشان میکند که علت قحطی برخلاف آنچه معمولاً تصور میشود، «میل به آیندهنگری» و «صنعت» بوده است، نه «خشکی یا نقص کشور» به عبارت دیگر، مشکل کشور کمبود تلاش بوده است، نه کمبود منابع.
- مشکل اساسی تمام مهاجران این بود که آنها خدمتکارانی بودند که هیچ سهمی از ثمرۀ کار خود دریافت نمیکردند. تمام محصولاتی که آنها تولید میکردند به اموال عمومیای تعلق میگرفت که شرکت ویرجینیا از آن برای سود خود استفاده میکرد.
مهاجران محصولات خود را به عنوان غرامت انتقالشان به آمریکا و حمایت از مستعمرات به شرکت ویرجینیا واگذار میکردند. کار سختتر، طولانیتر و تمیزتر هیچ سود اضافهای برای هیچیک از مهاجران نداشت، چون نظام کاری آنها بر اساس کشاورزی سوسیالیستی بنا نهاده شده بود که به همه فارغ از میزان تلاش فردیشان، پاداش یکسانی میداد.
در هر جامعۀ سوسیالیستی، خواه مهاجران جیمزتاون باشند و خواه شهروندان شوروی، نبود حق مالکیت بر زمین و نبود هیچ پیوندی میان تلاش و پاداش، اخلاق کاری افراد آن جامعه را نابود میسازد.
مورخ فیلیپ ای. بروس دربارۀ مهاجران جیمزتاون مینویسد که آنها یا از انجام وظایفشان سر باز میزدند یا دستهجمعی اعتصاب میکردند و مردانی که قاعدتاً باید بهخاطر قوۀ جوانی و انرژی خود شناخته میشدند، همگی «بیخانمان» بودند
در این زمینه: سوسیالیسم منبع مشکلات
برگرفته از کتاب: مشکل سوسیالیسم