پس از جنگ جهانی دوم، اشمیت اصرار دارد که مارکسیسم و بلشویسم یک «دشمنی مطلق» را ایجاد کردهاند، که میبایست دلیل کشتار و فاجعه مغربزمین را در آن جستجو کرد. جمعبندی اشمیت و یونگر از جنگ جهانی دوم، میبایست در راستای جمعبندی به دست آمده از جنگ جهان اول ارزیابی گردد.
توافق نامه ورسای
هنگامی که کارل اشمیت علیه توافقنامه ورسای موضعگیری میکرد، نه تنها ویژگی مداخلهجویانۀ جهانگراییِ دموکراتیک را محکوم میکند (مفاهیم کلی فراگیر و جهانگرایانه در حقوق بینالملل، سلاحهای مختص مداخلهگرایی به شمار میروند)، بلکه وی دموکراسی را در جنگ ایدئولوژیک و تمامعیار مقصر میداند، جنگی که در تاریخ اروپا بار دیگر ظاهر شده بود.
ارنست یونگر نیز تأکید کرده بود که «جنگ کابینۀ» بدنام شده توسط دموکراسیهای غربی، به «جنگ عامیانه» ارجحیت دارد: «جنگ کابینه از حوزه اخلاقی خارج میشود و بنابراین تحریک غرایز پست و احساس نفرتی که توده مردم میبایست در آن قرار گیرند تا توانایی مبارزه کردن را بیابند، اضافی است». امید و درخواست برای بیرون راندن جنگ و درد از جهان، در واقع منجر به «اشتباه گرفتن جنگ با آدمکشی» میگردد، امری که محدودیتهای سنتی جنگ را از بین میبرد.
در این زمینه سختیِ شرایط تحمیل شده توسط معاهده ورسای، نه به امپریالیسم بینالمللی (دستکم با مسئولیتپذیری امپریالیسم آلمانی)، بلکه به سنت دموکراتیک و انقلابی نسبت داده میشود، سنتی که آلمان واقعی خوشبختانه از آن مصون ماند. جالبترین مسئله در اینجا این است که میهنشیفتگان گروه موسوم به «اقدام فرانسه» در آن سوی رود راین، در همان زمان سنت دموکراتیک کشور خود، آیین خرافاتی اتحاد و اراده ملی را مسئول ناقص کردنِ پیروزی و جلوگیری از تجزیه ضروری آلمان، میدانستند.
یکی از مطالب بسیار تند و انتقادی این گروه، در آلمان نازی برای اثبات اراده نابودگری که در آن سوی رود راین حاکم است، ترجمه شد، با این حال فرانسهای که یونگر و اشمیت از آن به شدت انتقاد میکنند نه فرانسۀ گروه «اقدام فرانسه»، بلکه فرانسۀ انقلاب فرانسه است. و با انقلاب فرانسه، مدرنیته در جنبههای مختلف آن مورد انتقاد قرار میگیرد. دموکراسی سوسیالیستی یا دموکراسی شهروندی نیز برای پذیرشِ ظاهر قابل احترام «صلحطلبی»، بیهوده تلاش میکند.
این صلحطلبی از یک سو بیانگر نگاهی مبتذل و پیش پاافتاده به زندگی و از سوی دیگر مترادف با خشونتی رذیلانه، ناشناخته و غیرقابل اعتراف است. به گفته یونگر فرهنگ دموکراتیک و صلحطلبانه، نه تنها تفاوتگذاری بین جنگ و آدمکشی را از میان برد، بلکه در حوزه «مبارزه اجتنابناپذیر برای فضای حیات»، صرفاً «نوعِ بیرحمانه و نکوهیده آدمکشی» را برگزید، کشتاری که حتی رفتاری بزدلانه در برابر به دنیا نیامدههای بیدفاع داشت. سقط جنین ویژگی ضعیف و وحشیانه انسان واپسین را آشکار میکند».
در این زمینه: جنگ آلمان و انگلستان
برگرفته از کتاب هایدگر و ایدئولوژی جنگ