کلمه «سکولار» به دنیایی اشاره دارد که از دنیای کلیسا کاملاً متمایز است. در فرهنگنامه، سکولار «بدون محدودیت و تعهدات صومعه» تعریف شده است. مذهبیون اعتقاد دارند که از این اصطلاح سوءاستفاده می شود.
سکولار
فلسفه سکولار، بدین معنی است که فلسفه نسبت به دیدگاه های مذهب رایج و مستقر مستقل و خودآیین است. این فلسفه همانی نیست که در قرون وسطی تعهد داشت به طور ضمنی یا در ملاء عام نتایج مجاز مذهب را که از پیش درستی آن توسط سرپرستان کلیسا ضمانت شده بود حقیقت شمرد.
فلسفه سکولار لزوماً ضدمذهب نیست؛ نتایج برآمده از آن حتماً مخالف باورهای مذهبی نیست. ولی اگر نتیجه گیری فلسفه سکولار نسبت به باورهای مذهبی واگرایی داشته باشد، او نخواهد گفت «من باید اشتباه کرده باشم». ولی خواهد گفت : «بدا به کسانی که این موضوع را کامل بررسی نکردهاند و براساس ایمان مطلبی را پذیرفته اند که بررسی فلسفی من نشان از کاذب بودن آن می دهد».
فکر فیلسوف ندرتاً از باورهای محیطی که پرورش یافته بهطور کامل جدا میافتد. فیلسوف نشان از اقلیم فکری دارد که در آن زندگی می کند و اغلب در باورهای مذهبی و مشکلات معاصر خود شریک است. سکولاریسم او حاضر بوده و غایب نیست بلکه متعین و درجه بندی شده است.
کسانی که آگاهانه تلاش می کنند که مستقل باشند، دیر یا زود باید قبول کنند که دامنه اندیشه آنها به آن آزادی که آنها امید داشتند نیست.
اگر آنها این را نپذیرند، زندگی نویسان ایشان به این مطلب اشاره خواهند کرد که به چه اندازه تحت نفوذ شرایط مذهبیشان بودهاند، حتی زمانی که نظرشان به طور مشخص ضدمذهب بوده است.
- هرقدر هم فیلسوف سکولار باشد- حتی هرچقدر هم ضد مذهب شود- رابطه سنتی استواری بین فلسفه او و رفتار و کردار افراد مذهبی وجود دارد.
فلسفه یک دستگاه باور انحصاری و ویژه متفاوت با سایر رشته های دانش نیست، بلکه چونان نگرش ذهنی و علمی برای پاسخ به پرسش های بنیادین- هرکجا که پدیدار شوند- است.
موضوع فلسفه یا اهداف آن کل تجربه انسان است. بنابراین فلسفه با علم، اخلاق، تاریخ، هنر، سیاست و مذهب ارتباط مستقیم دارد. از آنجا که باورهای مذهبی، پیوند احساسات شخص مذهبی با حقیقت غائی و منبع هستی و سرنوشت اوست، موضوع تفکر مذهبی و فلسفی حداقل در پارهای از موارد همپوشانی دارند.
در این زمینه: فیلسوفان سکولار
برگرفته از کتاب: فیلسوفان سکولار