آرنت اندیشمند سیاسی هانا آرنت در سال 1964 در مصاحبه‌ای با گونتر گاوس، - نشر پیله

آرنت اندیشمند سیاسی

کتاب سیاست فلسفه و ارعاب
Rate this post

هانا آرنت

هانا آرنت در سال 1964 در مصاحبه‌ای با گونتر گاوس، روزنامه‌نگار آلمانی، از [پذیرش] عنوان محترمانۀ «فیلسوف» سرباز زد. او اظهار داشت: «من به حلقۀ فیلسوفان تعلق ندارم» و افزود: «حرفۀ من، اگر اساساً بتوان آن را حرفه نامید، نظریۀ سیاسی است. من نه احساس فیلسوف بودن می‌کنم و نه معتقدم در محفل فلاسفه پذیرفته شده‌ام…»

پس از گذشت سی و پنج سال، با اطمینان می‌توان گفت که این وضعیت دگرگون شده است. آرنت در حال حاضر به عنوان شخصیتی کاملاً معتبر در فلسفۀ سیاسی پذیرفته شده است (اگرچه در مجموع فیلسوفان تحلیلی انگلیسی‌آمریکایی همچنان به گرمی از او استقبال نمی‌کنند).

این در کانون توجه قرار گرفتن، تغییری چشمگیر در جایگاه وی است و نمی‌توان به راحتی آن را توضیح داد. آرنت از میانه‌های دهۀ 1950 تا زمان مرگش در سال 1975، بیشتر به عنوان یک روشنفکر عمومی شناخته می‌شد، کسی که به‌رغم خصلت دشوار آثارش، به طرز شگفت‌انگیزی مخاطبان بسیاری داشت. آثار مهم وی – خاستگاه‌های توتالیتاریسم، وضع بشر، دربارۀ انقلاب و کتاب دو جلدی منتشر شده پس از مرگ او حیات ذهن – همگی متن‌های دشواری هستند و مملو از استدلالات، کنایات و روایت‌های پیچیده.

آنها، با وجود دشواری، طیف گسترده‌ای از خوانندگان را در داخل و خارج از آکادمی پیدا کردند، چیزی که امروزه تقریباً تصورناپذیر است (یادآوری اینکه جلد نخست حیات ذهن ابتدا در نیویورکر منتشر شد، برق از سر انسان می‌پراند).

از نظر عددی شاید امروزه مخاطبان آرنت نسبت به زمانی که زنده بود کمتر باشند اما همچنین از نظر منش و شخصیت جدی‌تر و کاملاً بین‌المللی‌تر هستند.

در واقع، می‌توان ادعا کرد که او اکنون بیش از هر زمان دیگری تأثیرگذار است، زیرا شمار فزاینده‌ای از پژوهشگران و دانشجویان در سراسر جهان کتابهای او را به منظور فهم ماهیت سیاست دموکراتیک و تحرکات شرّ سیاسی مورد کندوکاو قرار می‌دهند.

نکتۀ واقعاً درخور توجه دربارۀ تجدید حیات فعلی هانا آرنت این است که، به‌رغم این واقعیت که مباحث آکادمیک در سال‌های اخیر به شدت تخصصی‌تر (و از نظر سیاسی عبوس‌تر) شده است، اندیشۀ آرنت مرزهای تنگ‌نظرانه و خاصِ شاخه‌های علوم را به‌رسمیت نمی‌شناسد.

این امر تا حدی به این واقعیت برمی‌گردد که کارهای او، دست‌کم از نظر برچسب‌های معمولِ چپ/راست یا لیبرال/محافظه‌کار، همواره در برابر دسته‌بندی‌های [متعارف] ایستادگی می‌کند. اما این موضوع همچنین به پایان یافتن جنگ سرد، کمرنگ شدن خطوط واضح نبرد ایدئولوژیک و عدم قطعیت عمومیت یافتۀ حاصل از آن مربوط می‌شود.

شرّ عظمی، برای مدتی، از صحنۀ جهانی حذف شده بود و ما مجبور هستیم بدون تشخیص موقعیت دلگرم‌کننده‌ای که ماحصل جهان دو قطبی بود، با مشکلات اساسی سیاست روبرو شویم. در این بافتار، که به‌ظاهر متصلب‌ترین بدیهیات سیاسی در آن رنگ باختند، بسیاری از افراد به آثار آرنت روی آورده‌اند و باعث شده‌اند که او (در اصطلاح به­جای سیلا بن‌حبیب) «متفکر برهۀ پساتوتالیتر» باشد.

بنابراین سیل کتاب‌ها و مقالات دربارۀ آرنت به هیچ‌وجه تعجب‌آور نیست. با این حال، خوانندگانی که برای نخستین بار با این ادبیات روبرو می‌شوند اندکی گیج و سردرگم خواهند شد، زیرا در آن کثرت سرگیجه‌آوری از آرنت‌ها را می‌یابند: برخی آشنا هستند (آرنتِ جمهوری‌خواه مدنی)، برخی بدیع (آرنتِ هابرماسی؛ آرنتِ پست مدرن)، برخی تجدیدنظرطلب (آرنتِ فمینیست) و بعضی دیگر بسیار کنایه‌آمیز (آرنتِ همدل). به طور قطع، آثار هر اندیشمند بزرگی تفسیرهای متعدد و متعارضی را پدید می‌آورد – فقط کافی است به روایت‌های فراوانی از روسو که در پنجاه سال گذشته سربرآورده‌اند بیاندیشید، از روسوی هوادار توتالیتاریسم تا فردگرایی رمانتیک و دموکراتی که اهل مشارکت است.

اما به وضوح چیز خاصی در کار آرنت وجود دارد که منجر به تفسیر خلاقانه و (اغلب به همان اندازه) سوءتعبیر می‌شود. این واقعیت که جستارهای کوتاه که بخش‌های کتاب‌های وی را تشکیل می‌دهند غالباً از حیث تراکم موجز هستند، می‌تواند آنها را به نوعی آزمون رورشاخ برای مفسرانش تبدیل کند. جای تعجب نیست که بسیاری تمایل دارند بازتاب‌هایی از محبوب‌ترین ایده‌ها، اعتقادات یا پیش‌داوری‌های خودشان را در کارهای او پیدا کنند – نوعی خودشیفتگی که آنگونه که ابتدا به نظر می‌رسد خالی از ضرر نیست.

نسخه‌ای از این نحوۀ عملکرد را می‌توان در منتقدان سختگیرتر آرنت سراغ گرفت. آنهایی که دربارۀ اهمیت کار آرنت با پیش‌داوری برخورد می‌کنند و برای رهایی از محدودیت‌های معمول خوانش دقیق متن‌های او را مورد تأمل قرار می‌دهند. بنابراین، برای خوانندگانی که نظر مساعد یا نامساعدی راجع به آرنت دارند معمولاً این اتفاق می‌افتد که برای آنچه او واقعاً گفته است آشکارا اهمیت کمتری از آنچه تصور می‌شود گفته یا باید گفته باشد قائل شوند.

اگرچه شیوۀ بیان آرنت گاهی این سوگیری را ترغیب می‌کند تا خود یا پیش‌داوری‌های‌مان را در مطالعۀ کار او دخیل کنیم اما واقعیت این است که ما خوانندگان آرنت یگانه مسئول این خشونت تفسیری هستیم و (در نهایت) این امر کاهلی فکری ما را می‌رساند.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب سیاست فلسفه و ارعاب

ناموجود
175000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *