اخلاق خاص دنیای فوتبال در آلمان، از مدت‌ها پیش تیم بالاتر از هر بازیکن برجسته - نشر پیله

اخلاق خاص دنیای فوتبال

کتاب زندگی در نود دقیقه
Rate this post

اخلاق و فوتبال

در آلمان، از مدت‌ها پیش تیم بالاتر از هر بازیکن برجسته و ماهری دانسته می‌شود. همان گونه که در باشگاه کودکان تشویق می‌شوند به جای «لجبازی متقابل» با توپ بازی کنند، از بازیکنان مستعد نیز درخواست می‌شود «در خدمت تیم» باشند. دقیقاً به دلیل اهمیت تیم، بازیکنی که به نوعی «کارگردان» و «بازی ساز» تیم است مورد تحسین قرار می‌گیرد.

وی با قرارگیری در میانه میدان به عنوان مغز متفکر تیم، نبض بازی تیمش را به هدف افزایش کیفیت در دست می‌گیرد. وی نیز همانند سایر هم تیمی‌های خود، تابع اخلاق گروهی است. منظور از اخلاق در اینجا کیفیت خاص اخلاقی یک کنش در مفهوم خوب یا بد نیست، بلکه منظور نگرشی است که با آن کنشی صورت می‌پذیرد. وقتی موضوع مبارزه مطرح است، نگرشی که با آن می‌توان از پس این مبارزه برآمد، حائز اهمیت می‌شود.

نگرش برای ایجاد اراده‌ای بی‌چون و چرا برای پیروزی، هرگز تسلیم نشدن، تمام قدرت خود را به کار بردن و مواردی از این دست بسیار تعیین کننده هستند. اگر تیم فاقد یک چنین نگرشی باشد، اگر اخلاق گروهی تیم به اندازه کافی توسعه نیافته باشد، تیم قابل اعتماد نخواهد بود و در مواقع ضروری هواداران خود را مأیوس خواهد کرد. البته حتی یک اخلاق گروهی به خوبی توسعه یافته نیز ممکن است فاقد ویژگی اظهار نظر در مورد کنش‌های فردی باشد.

با یک مثال که در نگاه اول تا حدودی دور از ذهن به نظر می‌رسد، می‌توان نشان داد که این کمبود داشتن، عبارت از چیست: اخلاق گروهی یک تیم فوتبال می‌بایست بر خلاف نگرش اخلاقی جنگجویانِ اوایل دوران مدرن لحاظ گردد.

هر گروهی از مبارزین (از جمله یک تیم فوتبال) خواستار دو نوع ارزش از اعضای خود است: اخلاقی و مبارزه ای. در مورد ارزش‌های مبارزه‌ای می‌توان بدون مشکل به تفاهم رسید. اگر چه این نوع ارزش‌ها بسته به نوع مبارزه متفاوت هستند، اما برخی ارزش‌های اساسی می‌بایست در هر نوع رویارویی جسمانی برآورده گردند، همانند قدرت، استقامت، ورزیدگی، مهارت‌های تکنیکی و درک تاکتیکی.

در مورد اخلاق گروهی شرایط متفاوت است. در جامعه درباری هر جنگجویی متعهد به پادشاه بود. ارزش هایی که آیین اخلاق گروهی از جنگجو مطالبه می‌کرد، از سوی پادشاه آزادنه تعیین نمی شدند. پادشاه نیز (بواسطه سلطنت خود) تابع ارزش‌های بالاتری بود که وی می‌بایست در مقام خود آنها را رعایت می‌کرد.

اخلاق گروهی جنگجویان در سلسله مراتبی از ارزش‌ها ادغام می‌شد که مقامات در هر سطحی ملزم به رعایت آنها بودند. نه جنگجویان می‌توانستند این ارزش‌ها را به صورت مستقل تعیین کنند و نه این مسئله در اختیار مراجع بالاتر قرار داشت. جنگجویان به مجموعه‌ای از ارزش‌ها متصل بودند که می‌بایست آنها را رعایت می‌کردند، وفادار ماندن نسبت به گروه و پادشاه کافی نبود.

ارزش‌های سطح بالاتر فراتر از این، خواستار نگرش هایی خاص از سوی جنگجوبان بودند، نگرش هایی که از وابستگی جنگجو به طبقه اش ناشی می‌شد، ویژگی‌های اخلاقی بسیار فراتر از گروه‌های خاص بودند. پیوند ارزشهای اخلاقی یک گروه از جنگجویان با ارزش‌های عمومی که در همه اجتماع اعتبار داشتند، به دلیل محدود کردن فعالیت‌های جنگی آنها از طریق قوانین صورت پذیرفت.

نیکولا شافور اخلاق گرای فرانسوی نگرش تردیدآمیز خود در برابر کنش‌های عاری از اصول اخلاقی عمومی را این گونه بیان کرده است: «یک انسان بدون اصول معمولاً انسانی بدون شخصیت است، چون اگر وی با شخصیت متولد شده بود، پس می‌بایست نیاز به اصول را نیز درک می‌کرد».

در اینجا موضوع مقایسه بین دو نظام به سختی قابل قیاس، مطرح نیست. اما اگر به هر دو الگو نگاه شود، یک نکته جلب توجه می‌کند: بر خلاف مثال تاریخ، اخلاق گروهی در فوتبال از مجموعه ارزش‌های جامعه جدا شده است. فدراسیون‌های فوتبال مدعی یک ارتباط تنگاتنگ هستند، موضوعی که واقعیت آن را نمی توان تأیید کرد.

در جهان فوتبال یک اخلاق گروهی مطالبه می‌شود که از پیوندی با اصول کلی رفتار اخلاقی در جامعه برخوردار نیست. این اخلاق گروهی ارتباط الزام آوری با سلسه مراتب تثبیت شدۀ ارزش‌ها ایجاد نمی کند، حتی در فیفا نیز چنین اتفاقی روی نمی دهد. تا همین سال‌های اخیر از همه تلاش‌های وکلای خوشنام بین المللی برای بررسی اقدامات فیفا بر اساس معیارهای معتبر قانونی از سوی این فدراسیون جهانی جلوگیری می‌گردید. اندیشیدن و قضاوت کردن در فوتبال تحت کنترل اخلاقی خاص است.

فدراسیون‌های فوتبال با باشگاه‌ها راهی در پیش گرفته اند که قابل مقایسه با نظام بین المللی بانکی، شرکت‌های بزرگ اینترنتی و غیره است. در واقع فدارسیون‌ها و باشگاه‌ها همانند این شرکت‌ها تلاش دارند با ایجاد الگوهای جدید، زمینه‌های تجاری جدیدی را به وجود آورند.

اصول رفتار اخلاقی عمومی به خودی خود ایجاد نمی گردد، چنین اصولی می‌بایست از بیرون تزریق گردند. با این وجود باشگاه‌ها به طور معمول به کارهای جدی که به کودکان و جوانان نگرشی در خصوص کنش‌های ورشی آنها منتقل می‌نماید، علاقه چندانی ندارند.

در آموزش بازیکنان جوان به اصول کنش اخلاقی برای موفقیت بازیکنان اهمیت چندانی داده نمی شود و اگر هم اشاره‌ای شود، تنها به صورت شعارهایی خواهد بود که بعدها از سوی بازیکنان فوتبال مورد استفاده قرار می‌گیرد، عباراتی نظیر «خطای غیر عمدی بود، متأسفم».

اخلاق خاص فوتبال در واقع به ندرت به بازیکنان یاد داده می‌شود. در عوض آنها می‌آموزند که به تیم و باشگاه خود وفادار باشند. آنها با درآمدهای شاهانه خود می‌توانند در اوقات فراغت خود به علایق خود بپردازند و در کنار فوتبال و کسب درآمد اهدف دیگری را برای خود تعیین کنند.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب زندگی در نود دقیقه

109000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *