انسان، بسیار سطحی و بُزدل‌تر از آن بوده انسان و حقیقت فناپذیری - نشر پیله

انسان و حقیقت فناپذیری

کتاب بشر و تکنیک
Rate this post

انسان و فنا

انسان، بسیار سطحی و بُزدل‌تر از آن بوده و هست که  بتواند حقیقت فناپذیری هر آنچه زنده است را تاب آورد.

او از این رو، میرایی را با خوش‌بینی گُلفام پیشرفت (که هیچ کس واقعاً بدان باور ندارد) لَفاف می‌کند، آن را با ادبیاتْ نقاب می‌زند، و به ورای مأوای ایده‌آل‌ها می‌خَزد تا هیچ چیز را شاهد نباشد.

اما زوال‌پذیری، تولد و مرگ، قالبی از تمامی آنچه حقیقت دارد هستند – از ستارگانی که سَرنوشت آنها برای ما غیر قابل پیش‌بینی است، تا آن اجتماعات عظیم- اما گُذرای- این کُره خاکی.

زندگی تَک‌زیوی – اعم از حیوان یا گیاه یا انسان- همچون حیات مردمان فرهنگ‌های مختلف، ناپایا است. هر خلقتی به زوال تسلیم می‌گردد؛ و هر اندیشه، هر کشف، و هر کرده‌ای به فراموشی سپرده می‌شود.

تمامی آنچه پیرامون خویش احساس می‌کنیم، رَدِ تحولاتِ گُمشده تاریخی است که به سَرنوشتی شوم منتهی گردیده‌اند؛ و تمامی آنچه پیرامون ما و در برابرِ نگاه‌مان گُسترانده شده، بقایای به‌جامانده‌ی آٍثار گذشته فرهنگ‌های مُرده است.

تاریخ بشر در مقایسه با تاریخ عوالِم گیاهی و حیوانی این سیارهْ مختصر است- چه رسد به ذکر چیزی درباره‌ی پیشینه‌ی قلمروهای سَماوی.

تاریخ بشر، صعود و نزولی پرُسَراشیب و پوشیده از چند هزاره معدود، و برهه‌ای ناچیز از تاریخ زمین بوده است که با آن- سَرشار از عظمت و قدرت تراژیک- زاده می‌شویم. و ما، انسانِ سَده بیستم، از این زمان رو به زوال نهاده‌ایم.

توجه ما به تاریخ، استعداد ما در نگارش آن، نشانه آشکارکننده‌ای از آن است که مسیری رو به زوال در برابر ما نهاده شده؛ و تنها در قله‌های فرهنگ‌های عالی در حال گذار به تمدن‌ها است که این ارمغانِ شناخت نافذ، صرفاً برای لحظه‌ای به سراغِ آنها می‌آید.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب بشر و تکنیک افاداتی من باب فلسفه حیات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *