سرزمین پدری
برداشت قهرمانانه از زندگی، مستقیماً در احساس به سرزمین پدری به کمال میرسد. هیچ عملِ قهرمانانهای بدونِ سرزمین پدری نیست، و در عین حال هیچ سرزمین پدری هم بدون عمل قهرمانانه نیست.
به همین دلیل، ملّت سوداگرِ انگلیس حتّی از کلمهای معادل با “سرزمین پدری” محروماند، و تصوّر آن نیز برایشان غریب و بیگانه است.
جهانبینی قهرمانانه که آن را میتوان آرمانخواهانه نیز تلقّی کرد، همانطور که ملاحظه خواهیم کرد، در تحقیر زندگی فردی طبیعتگرایانه به اوج خود میرسد؛ رسالت این جهانبینی در تسلیم کردن و جانفشانی خویش برای احراز زندگی والاتر در روح، تعریف میشود.
به زندگی، امید نَبند،
تو هرگز از زندگی سهمی نخواهی بُرد.
از این رو، هر کسی که در خدمتِ این مقوله است، کارِ ویْ به مسئلهای فرافردی بدل میشود؛ و علاوه بر آن، جهانی بر خویشتن و خارج از خویشتن پدید میآورد.
امّا برای آنکه اثرِ فردْ واجد اعتبار و اهمّیّت باشد، لازم است وی با وحدتی زنده در زندگی والاتر ترکیب شود؛ از آفرینش فردیِ شخص، باید آفریدهای بیکم و کاست ببالد که دارای زندگی خاص خود است، و زندگی خود را در این کُرۀ خاکی میزید.
چنین آفریدهای واقعیّت اصیل در این جهان است؛ در حالیکه زندگی فردی، تنها بهمنزلۀ سایهایست که به سرعت در حال عبور است.
زندگی فرافردی که شخص برای آن و در آنْ زندگی میکند، در ایدۀ ملّت یا سرزمین پدری تجسّم مییابد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب سوداگران و قهرمانان تاملات میهن پرستانه