باور
باور چیست؟ در لغتنامه میخوانیم: اطمینان از حقیقت وجود چیزی که در آن لحظه نشان دقیقی از آن نیست.
بنابراین باور یک عقیده ثابتنشده در مورد یک واقعیت است. باور با واقعیت آمیخته نمیشود. چرخیدن زمین به دور خورشید یک باور نیست چون قابل سنجش و مشاهده بوده و حقیقت شمرده میشود. وقتی خدا را علت چرخش زمین به دور خورشید میدانیم، یک باور است چون خدا قابل دیدن و سنجش نیست.
به لحاظ کیفی باورهای متعددی وجود دارند که ادعای ارتباط با قوانین فیزیک، مذهب، ایدئولوژی سیاسی و توطئه را دارند. اعتقاد به حفره بودن زمین یک نظریه توطئه و یک باور شبهعلم در مورد ویژگیهای فیزیکی سیاره زمین است. باور به تلهپاتی و خواندن کف دست نظریه توطئه نیستند چون توطئهای دربر ندارند. بلکه باور فوق طبیعی و بیانکننده نیروهای ناشناخته طبیعت هستند.
کسی که شک دارد همسرش به او خیانت کرده، تا شاهد محکمی برای ادعای خود نداشته باشد باور باقی میماند. علیرغم این تفاوتهای کیفی، استدلال من این است که تمام باورهای توطئه یک عملکرد مشابه دارند و در درک موقعیت نامعلوم و ناامن به مردم کمک میکنند. مردم وقایع آزاردهنده را با فرض وجود دشمن، فرض میکنند.
باور به طالعبینی باعث پیشبینی امور غیرقابل پیشبینی در آینده نامشخص میشود. باور به احضار روح به مردم در مورد احوال مردگان در دنیای دیگر آگاهی میدهد. گاهی باورهای توطئه، دنیایی و عقلانی هستند مثلاً شک کردن به رفتارهای همسر، انصراف او از کار، دیر رفتن به اداره و … میتواند به عنوان یک توطئه توجیه شود، ولی راهی برای شناسایی رفتار همسر است.
در ادامه بحث به باورهای ناممکن، مخصوصاً فوقطبیعی میپردازم. تأکید به یک نظریه توطئه، نشان باور به دیگر نظریههای توطئه است. هرچه باور مردم به داخلی بودن حملات یازده سپتامبر قویتر باشد، به احتمال زیاد به غیرقانونی بودن آزمایشات دارویی صنعت داروسازی در جهان سوم، همدستی سیاستمداران و مدیران عامل شرکتهای نفتی برای آغاز جنگ در خاورمیانه و جعل دادهها برای بزرگنمایی خطر تغییر آب و هوا توسط دانشمندان، معتقد هستند.
میتوان گفت گاهی نظریههای توطئه خاص دوسویه به هم مربوطند. طبق تحقیقات کسانی که به خودکشی شاهزاده «دیانا» معتقد بودند، قتل او را هم باور میکردند. مردم در ابتدا مطمئن نبودند ولی با درنظر گرفتن احتمال قتل او در یک تصادف، درها به روی نظریههای توطئه دوسویه باز شد.
برخی افراد بیش از دیگران مستعد دریافت نظریههای توطئه هستند. آنها در زمینههای مختلفی ذهنیت توطئهگرا دارند. باور به یک نظریه توطئه دیدی کلی از جهان شامل توطئههای آزاردهنده ارائه میکند. به عبارت بهتر اگر یک نظریه توطئه درست درنظر گرفته شود، مردم فرض میکنند که نظریههای دیگر هم درست باشند، چون باعث وقایع تأثیرگذار شدهاند. این استدلال هرچند حدوداً قانعکننده است ولی من آن را نمیپسندم.
باور به نظریههای توطئه، ارتباط محکمی با باورهای فوقطبیعی یعنی غیرتوطئهآمیز دارد. مثلاً معتقدان به باورهای فوقطبیعی مثل تلهپاتی، شفای معنوی، طالعبینی و … بیش از کسانی که به آنها مشکوکند، احتمالاً نظریههای توطئه را باور کنند.
این نگرش که باورهای فوقطبیعی و توطئه یکی پس از دیگری پیشبینی میشوند، حاکی از یک ساختار ذهن عمومی است. مردم در آنچه باور میکنند یا نه با هم متفاوتند. ولی پروسههای شناختی بنیادی که به تمام نظریهها و باورهای فوقطبیعی منتهی میشوند مشابه هستند. این پروسهها عمدتاً اتوماتیک بوده و محیط زندگی را به مردم میشناساند.
باورهای فوقطبیعی و توطئه، به جای تفکر تحلیلی ریشه در تفکر شهودی دارند. تفکر شهودی یعنی مردم به احساسات درونی خود تکیه کرده و طبق تفکر انعکاسپذیر قضاوت میکنند. تفکر تحلیلی یعنی مردم براساس اطلاعات بهدست آمده و محاسبات پیچیده عمل میکنند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب روانشناسی نظریه های توطئه