برتری جنس مذکر در گذشته اعتقاد داشتند روح در جنس مذکر بعد از شش هفته دمیده - نشر پیله

برتری جنس مذکر

کتاب در ستایش شکاکیت
Rate this post

جنس مذکر

باور به برتری جنس مذکر که در حال حاضر در جوامع غربی از بین رفته است، یک نمونه عجیب و دور از ذهن آفت غرور است. به نظر من غیر از تنومندی عضلات، هیچ دلیل دیگری برای اعتقاد به برتری ذاتی جنس مرد وجود نداشت. خاطرم است روزی به جایی رفته بودم که تعدادی نره گاو اصیل نگهداری می‌شدند.

آنچه که باعث سرشناس شدن یک نژاد گاو بود، ویژگی شیردهی نیاکان ماده آن گاو بود. اگر خود نره گاوها شجره نامه اصل و نسب شان را ترسیم کرده بودند، آن‌ها به گونه‌ای متفاوت تر ارائه داده می‌شدند، چیزی در مورد نیاکان ماده ذکر نمی‌شد غیر از این‌که آن‌ها رام و با فضیلت بودند در حالی که نیاکان نر به خاطر قدرت و برتری شان در جنگ معروف می‌شدند.

در مورد گاوها، ما می‌توانیم دیدگاهی بی‌طرفانه نسبت به قابلیت‌های نسبی هر دو جنسیت داشته باشیم اما در مورد گونه انسانی، داشتن این دیدگاه برابر سخت به نظر می‌آید.

در زمان‌های قدیم برتری جنس مرد به راحتی قدرت ابراز داشت. زیرا اگر زنی برتری شوهرش را زیر سؤال می‌برد، شوهرش می‌توانست او را مورد ضرب و شتم قرار دهد. بسیاری برتری جنس مرد را پذیرفته بودند. از جهت این‌که مردان از زنان منطقی تر و کمتر تحت تأثیر احساسات هستند.

تا زمانی که زن‌ها از حق رای برخوردار شدند، کالبد شناسان از مطالعه مغز انسان به این استدلال رسیده بودند که مردان به لحاظ هوشی و قوه عقلانی به زنان برتری دارند.

تمام این استدلال‌ها از نظر علمی بی‌پایه واشتباه از آب درآمدند و جای خود را به استدلال‌های بی‌اساس دیگری دادند که از آن‌ها نیز نتایج مشابهی استخراج می‌شدو مورد پذیرش قرار می‌گرفت.

در گذشته اعتقاد داشتند روح در جنس مذکر بعد از شش هفته دمیده می‌شود. ولی جنس مونث بعد از گذشت سه ماه صاحب روح می‌شود. که این باور نیز بعد از زمانی که به زنان حق رای داده شد، از بین رفت.

توماس آکویناس اعلام کرد که مردان از زنان عاقل تر و منطقی تر هستند. به نظر من چنین ادعایی مستند نیست. بعضی افراد اندک بهره‌ای از عقل و منطق برده‌اند، اما تا جایی که من از مشاهداتم دریافته ام، برخورداری از عقل و منطق مردان ،بیشتر از زنان نیست.

تأثیرات مخرب برتری جنس مرد

استیلا و تفوق جنس مرد بر زن، تأثیرات نامطلوبی بر جای گذاشته است. به عنوان مثال، به جای ارتقای برابری بین زوجین، ازدواج را که یکی از عمیق ترین و دوستانه ترین روابط انسانی بود، به رابطه ارباب و برده تبدیل کرده و باعث شده که به دست آوردن دل یک زن برای ازدواج از نظر مردها کاری بیهوده باشد و بنابراین هنر جلب توجه به روابط نامتعارف محدود شود. با انزوا و به حاشیه راندن زن‌ها، آن‌ها ملال آور و خسته کننده جلوه داده می‌شدند.

تنها زنانی که آن زمان می‌توانستند ماجرا جو و گیرا باشند، کسانی بودند که از نظر اجتماعی طرد شده بودند. به دلیل این‌که زنان آن زمان گیرایی و جذابیتی برای مردان نداشتند، حتی متمدن ترین مردها در متمدن ترین جوامع، تمایل به هم جنس‌گرایی داشتند.

به دلیل فقدان برابری جنسیتی در ازدواج، سلطه جویی و قدرت طلبی مردها تثبیت شده بود. همه اینها کم و بیش در جوامع متمدن رخت بر بسته. اما زمان زیادی می‌برد تا هر فردی چه زن و چه مرد، بیاموزد که رفتارهایش را با وضعیت جدید انطباق دهد. رهایی و آزادی همیشه در وهله اول تأثیرات ناخوشایندی دارد، اما دردهای بزرگ و کهنه را به خودی خود مرهم می‌نهد. با این حال جای امید است که گذر زمان در این مورد نیز مانند سایر مواردسازگاری ایجاد کند.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب در ستایش شکاکیت

42000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *