توتالیتاریسم
از نظر آرنت، آنچه مایۀ وحشت منحصربهفرد توتالیتاریسم است این بود که سیستمی ایجاد کرد که در آن «همۀ انسانها به یک اندازه زائد محسوب شدهاند»، به طور مساوی از فردیت خود محروم و به همان اندازه درخور نقش جلاد یا قربانی گردیدند.
این سیستم جهانی را به وجود آورد که اردوگاههای کار اجباری خالصترین نمونۀ آن بود و در آن قابلیت انسان برای خودانگیختگی از بیخ و بن نابود شد – به عبارت دیگر، ماهیت انسان با موفقیت تغییر کرد، موجوداتی خلق شدند که تنها میتوانند مانند سگهای پاولوف واکنش نشان دهند اما هرگز نمیتوانند ابتکار بهخرج دهند.
محرومیت از این قابلیت آنها را وارد دنیایی کرد که در آن زائد بودنِ خود را همچون واقعیتی هرروزه و دائم تجربه کردند. قربانیان ارعاب توتالیتر، به واسطۀ نیرنگهای بدیع استیلای تام، ملموسترین شواهدی که میتوانست نوع بشر را به «حیوانات تغییر ماهیت داده» تبدیل کند در اختیار آرنت قرار دادند.
در این اینجا به توصیف آرنت از فرایند انسانزدایی محض که در اردوگاهها رخ داد و همچنین تحلیل وی از نقش ارعاب در رژیمهای توتالیتر بپردازم. هر دو جنبه بر هراس او از دنیای آیندهای انگشت مینهند که دیگر کرامت انسانی وجود ندارد و، از طریق ابزارهای توتالیتر یا روندهای اجتماعی و اقتصادی، «تودههای مردم به طور مداوم به چیزی زائد بدل میشوند».
اردوگاههای کار اجباری با از بین بردن موفقیتآمیز بنیان کرامت انسانی، چنین جهانی را محقق نمودند. فردیت، بهمثابه قابلیتی برای ابتکار بهخرج دادن پذیرفته شده و بنابراین از کردار غیرارادی طبیعت و رفتار صرف فاصله میگیرد. مفهوم غالب در تحلیل آرنت این است که ارعاب چیزی کاملاً جدید در قلمرو امور انسانی است، چیزی که حتی سفاکترین جباران در خواب هم نمیتوانستند ببینند.
اگر وحشت توتالیتاریسم، «شرّ بنیادی» آن، به معنای ایجاد و پنداشتن تودههای انسانها به عنوان چیزی زائد باشد، این تهدیدی جدید برای جایگاه انسانی ما محسوب میشود، تهدیدی که پیوسته افق اخلاقیمان را تیره و تار میکند. ما در مقام انسانهای لیبرال – یعنی به عنوان معتقدان به کرامت افراد – نمیتوانیم دربارۀ چشماندازهای آینده بیش از حد خوشبین باشیم.
سخنانی که آرنت در سال 1951 به عنوان توصیف تاریخی بیان کرد اکنون به عنوان آیندهبینی دانسته میشود: «وقایع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در همه جا در یک توطئۀ سکوت همگام با ابزارهای توتالیتر هستند تا انسانها را به چیزی زائد تبدیل کنند.» ممکن است در حال حاضر ابزارهای توتالیتر در اکثر موارد از بین رفته باشد اما روندهایی که باعث افزایش شمار افراد زائد میشود باشتاب ادامه دارد.
تنها کاری که از دست ما برمیآید این است که از فکر اینکه ممکن است پیکربندیهای سیاسی جدیدی در قرن آینده بوجود آیند و اینکه چگونه آنها این روندها را تقویت و تشدید کنند رعشه به تنمان بیوفتد. تا جایی که میدانیم، چه بسا تازه در آغاز عصر نسلکشیها و کشتارهای صنعتی باشیم.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب سیاست، فلسفه و ارعاب