مخالفت با رنسانس و اومانیست
اولین نوشته جیمز اهل ویتربو او اولین بیان نظامند مفهوم کلیسا بود که در خود ویژگی بسیار مهمی محسوب میشد زیرا تا قبل از آغاز قرن چهاردهم نیازی به وقف یک رساله کامل به این مفهومْ نیفتاده بود.
از این گذشته، عصور قبل شاهد کار نظام کلیساشناختی در عمل بود- اما حتی یک تک نگاری، کتاب یا خلاصه یا جزوه ماهرانه درباره مفهوم کلیسا وجود نداشت. ظاهراً در کتاب جیمز جایی برای استقلال انسان- طبیعی وجود نداشت، او کلیسای جهانگیرِ در حال کار را یگانه ضامن توقیف تجزیه و از هم پاشیدگی میدید.
ویژگی مهم دیگر این رساله استفاده نویسنده از خود مفهوم قلمرو پادشاهی (regnum) بهعنوان ابزار کار تبیین برنامه جهانیاش بود، زیرا او از اول واحدهای منفرد سلطنت (kingdoms) را مستثنا کرد. این سلطنت مطلقه شامل تمام اعضا- بدون تمایز ملل، اقوام یا دسته بندی بیولوژیکی یا در یک کلام بدون هیچگونه تفاوت طبیعی به روشنی فقط میتوانست توسط پاپ اداره شود.
جیمز او را تنها ارگان شایسته برای حکومت بر واحد جهانی کلیسا میپنداشت. به عنوان سومین نمونه دانشورِ محافظه کار میتوان به دوراندس پورسن (پورسین قدیس) که رسالهاش را در پایان اولین دهه قرن چهاردهم به پایان برد اشاره کرد.
رساله حاوی ادعای دوباره پرزور دیدگاه کلی است که با گزاره «تمام اعمال مسیحیان به سمت رستگاری ابدی است» به اوج خود میرسد. برای او زندگی زمینی صرفاً بخشی از زندگی کامل انسان ست: این دنیا و آن دنیا اساساً قریناند. جاییکه او به یک موضوع خاص آموزه قدیمی اشاره میکند.
به دلایل روشن مارسیله و دانته مورد انتقاد شدید تعداد بیشتری از نویسندگان محافظه کار قرار گرفتند. با وجود اینکه مخالفان دستشان در مبارزة اثرگذار خالی بود،اما در اوایل قرن چهاردهم اومانیسم سیاسی به هیچ وجه نتوانست عموم روشنفکران را متقاعد کند.
اگر فرض بگیریم که نقطه عزیمت مارسیله و دانته فراتر از درک مخالفانشان بوده باشد، تنها نتیجه منطقی که میشود گرفت این است که مخالفان فکر میکردند آنها صرفاً به نظام سنتی پاپسالاری کلیسا یعنی قطبیت و تمامیت حمله میکنند: منتقدین حتی متوجه نشدند که دیدگاه مخالف را نمیتوان فقط با اصطلاح “ارتداد” از بین برد و پی نبردند که اولین فرض بنیادین یک منتقد این است که نقطه نظر مخالف را خوب درک کرده باشد.
اما هیچ کوششی برای رد مقدمات مارسیلیان و پیروان دانته صورت نگرفت: مخالفان صرفا با قضایای تکراری کیهانشناختی بی عیب و نقص که بر پایه ایمان بود و اصلاً نتوانست مضمون اصلی اومانیسم سیاسی را به چنگ آورد، با آندو مواجه شدند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب بنیادهای اومانیسم رنسانس