روشنگر و ماتریالیسم شوپنهاور در دوران اوج رومانتیسم رشد کرد - نشر پیله

روشنگر و ماتریالیسم

کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات
Rate this post

شوپنهاور روشنگر و ماتریالیسم

شوپنهاور در دوران اوج رومانتیسم رشد کرد و به نظر می‌رسد، بسیاری از موارد همانند تجلیل فوق العاده‌اش از موسیقی به عنوان والاترین هنر، گرایشش به تعالیم حکمت شرقی و همچنین قرابتش با عرفان، وی را در نگاه اول به جهانبینی رومانتیسم ارتباط می‌دهند.

بیش از همه اینکه هیچ فیلسوفی قبل از شوپنهاور همانند وی، به جنبه‌های تاریک و غیر عقلاتی واقعیت اشاره نکرده و اعتقاد روشنگرانه به نیروی عقل را به چالش نکشانده بود. این فیلسوف بدبین – با نیم نگاهی به فلسفۀ تاریخِ هگلی به ندرت فرصت مجادله با باور به پیشرفت، که در آن عصر بسیار متداول شده بود، را از دست می‌داد، مجادله با آن «نظریه‌های عامه پسندِ خوش بینانِ متبسم ما در مورد پیشرفت مدام بشریت به سوی بهبود، که برای این منظور این خوش بینان می‌خواهند تاریخ اسفناک حیوانِ دو پا را تحریف کنند».

انسان برای شوپنهاور همیشه همان موجود غریزه محور و داستان صحنه نمایشی است، که در آن نمایش بی‌خردی و بی‌فکری انسانی همواره به شیوه‌ای جدید تکرار می‌شود. در مورد پذیرش اینکه عقل در طول تاریخ تحقق خواهد یافت، شوپنهاور تنها می‌توانست تمسخری طعنه آمیز از خود ابراز نماید.

شوپنهاور همانند رومانتیسم‌ها، تعبیری به طور کامل مکانیکی از طبیعت را رد می‌کرد و از خود علاقه و توجه شدیدی به نیروهای نهان طبیعت نشان می‌داد. به مغناطیس و ظهور ارواح، که وی از آن به عنوان شکلی از ظهور بدون واسطۀ ارادۀ همه جا حاکم و خردگریز تعبیر می‌کرد. شوپنهاور همچنین همانند رومانتیسم‌ها در طبیعت، بسیار بیش از آنچه که در دسترس چشم است و یا عقل می‌توانست بسنجد، می‌دیدید. اشکالی از شناختِ شهودی و غیر عقلانی، همانند اشکال هنری در افکار شوپنهاور بسیار حائز اهمیت به شمار می‌رفتند.

شوپنهاورِ فیلسوف در مفهوم رومانتیسم و در رویگردانی از روشنگری، از اهمیت عقلانیت و خردورزی کاست. وی با شلینگ یکی از مهمترین فیلسوفان رومانتیسم، بیش از آنکه اعتراف می‌کرد، پیوند داشت، فیلسوفی که شوپنهاور وی را از دشمنان سه گانه فلسفی خود به حساب می‌آورد. شلینگ در اثر خود که در سال 1809 با عنوان «پژوهش‌های فلسفی در باب ذات آزادی انسان» منتشر شده بود، از «خواستن» به عنوان «وجود نخستین» نام برد و به این ترتیب الگویی را در اختیار ارادۀ متافیزیک شوپنهاوری قرار داد. شوپنهاور نظیر این موضوع، به هر سنتی که همانند آثار یاکوب بومه، به واقعیت عمیق بی‌خردی و غیر عقلانی اشاره دارد، ارزش زیادی قائل است.

نقاط مشترکِ شوپنهاور با رومانتیسم با نگاهی به زندگینامه وی نیز قابل اثبات است. شوپنهاور جوان ستایشگر واکنرودر و تیک بود، در وایمار از رابطه تنگاتنگی با ورنر برخوردار بود و همانند رومانتیسم‌ها به نمایشنامه‌های کالدرون علاقه داشت. شوپنهاور همچنین در طول زندگی اش، جهان بینی زهد باورانه و نسبت به عقلانیت انتقادیِ ماتیاس کلادیوس را می‌ستود و کسانی نیز همانند اگون فریدل بودند که از کتاب شوپنهاور به عنوان «بالغ ترین و غنی ترین شکوفه رومانتیسم» نام می‌بردند و از دلایل مختص خودشان برای این منظور برخوردار بودند.

با این وجود آیا شوپنهاور را می‌توان یک ضد روشنگر و یا به قول جورج لوکاچ «ویرانگرِ عقل» نامید؟ کسانی که شوپنهاور را در اردوگاه خردگریزان قرار می‌دهند، بسیاری از مسائل را نادیده گرفته‌اند. تشخیص خردگریزی و عدم عقلانیت جهان، نباید با ارزیابی مثبت آنها اشتباه گرفته شود. شوپنهاور را در واقع باید یک تشخیص دهنده و نه حامی خردگریزی دانست. وی به نیروی تأثیرگذار عقل اعتقادی نداشت، اما منکر ارزش آن نیز نبود.

در نقطه مقابل، فلسفه شوپنهاور تحلیلی عقلانی از خردگریزی است، فلسفه وی یک «روشنگری» در مورد ویژگی حقیقی خردگریزی و مرزهای واقعی خردورزی است و در واقعیت نیز شوپنهاور خود را در سنت روشنگری می‌دید و از کسانی که به این سنت خیانت می‌کردند، به طور واضحی فاصله می‌گرفت. شوپنهاور همواره از این موضوع شکایت می‌کرد که «کلمه مقدس روشنگری به نوعی دشنام بدل شده است

«بزرگترین مردان قرون گذشته، ولتر، روسو، لاک و هیوم مورد دشنام و ناسزا قرار می‌گیرند. این قهرمانانِ مایۀ افتخار و سرافرازیِ بشریت، که شهرت و آوازه در سراسر گیتی پخش شده است، در هر زمان و در هر مکانی تنها در صورتی مورد ستایش و تمجید قرار می‌گیرند که تاریک اندیشان و شک برانگیزان ظاهر شوند، کسانی که دشمن سرسخت این بزرگ مردان محسوب می‌شوند و از دلایل خاص خودشان در این باره برخوردار هستند.»

شوپنهاور شاید از برخی نقاط مشترکی با رومانتیسم برخوردار باشد، اما در روش، سبک نگارش تحلیلی و نگرش انتقادی ملزم و مکلف به سنت روشنگری باقی ماند. تمایلات فرهنگی و موضع انتقادی – عقلانی فلسفۀ شوپنهاور، پیوندی بین وی و سنت روشنگری برقرار می‌نمودند. شوپنهاور به عنوان حامی پرشور ولتر، هیوم و کانت فلسفه‌اش را همانند این مردان بزرگِ دنیای اندیشه، همچون پیکاری بر ضد جزم اندیشی و تاریک اندیشی، پیش داوری‌ها و تعصبات ایدئولوژیکی می‌پنداشت.

وی همواره به صورت واضحی بیزاری خود را از فلسفه رومانیسم و ایده آلیسم کسانی مثل یاکوبی، فیشته، هگل و شلینگ اعلام می‌کرد. شوپنهاور با وجود علاقه به عرفان، یک روشنگر متأخر اما رادیکال بود که نگرش عمومی روشنگرانه‌اش به سال‌های جوانی‌اش برمی گردد.

شوپنهاور از آن سطح فرهنگی طبقه متوسط می‌آید که در آلمان تقش عمده‌ای در حمایت از روشنگری بر عهده داشت. این پسر اشراف زاده گدانسکی هم از سمت پدر و هم از سمت مادر خیلی زود با اندیشه‌های رهایی بخش آشنا شد.

والدین او هر دو جمهوریخواه بودند، از اهداف انقلاب فرانسه حمایت می‌کردند و از افاده‌های اجتماعی، تملق گویی و مسلک رعبت مأبانه به دور بودند. پدر شوپنهاور که از حامیان ولتر و از خوانندگان همیشگی مجله تایمز محسوب می‌شد، در تمام عمرش حاضر به پذیرش قرار گرفتن زیر تسلط یک رژیم اشراف سالار نشد.

وی تاجری جهان گرا بود که بواسطه تماس‌های فراوان تجاری‌اش با خارج از کشور، از یک نگرش عمومی جهان میهنی برخوردار شده بود، نگرشی که یوهانا شوپنهاور، مادر آرتور شوپنهاور نیز آن را پذیرفته بود و دنبال می‌کرد. تربیت اروپایی شوپنهاور تحت تأثیر انگیزه‌های جهان میهنی و تجاری قرار گرفت.

او می‌بایست به مردی جهانی و نه یک زیردست و رعبت تبدیل می‌شد. شوپنهاور هم خود را جدا از غرورِ شهروندی والدینش نمی‌دانست، حتی اگر از دیدگاه سیاسی محافظه کارتری نسبت به آنها برخوردار بود.

ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات

قیمت اصلی 77400تومان بود.قیمت فعلی 70000تومان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *