شر
در حقیقت، چیزی به نام «ریشهکنی» شر نداریم. برعکس، روانشناسی یا به عبارت دقیقتر تحقیقات روانکاوی ثابت کردهاند که عمیقترین ویژگی انسان شامل تکانههایی از نوع ابتدایی است و در همۀ انسانها مشابه است و هدفش ارضا و برآورد نیازهای اولیه است.
این تکانهها بهخودیخود، خوب یا شر نیستند. ما آنها و نشانههایشان را بر اساس ارتباطشان با نیازها، خواستههای جامعه بشری طبقهبندی میکنیم. باید اعتراف کرد که تکانههایی مانند سنگدلی و خودخواهی را که جامعه جزو شر قلمداد نمیکند، همگی جزو ماهیت و سرشت اولیه انسان به شمار میروند.
این تکانههای اولیه، فرایند طولانی رشد را قبل از فعال شدن در بزرگسالی طی میکنند. آنها پس از “منع” به دیگر اهداف و زمینهها منحرف میشوند، سپس با یکدیگر یکپارچه میشوند و با تغییر اهداف، تا حدودی دشمن خود شخص میشوند. “واکنش وارونه” در برابر تکانههای خاص، موجب تغییر محتوا در ظاهری فریبنده میشود، گویا خودخواهی به نوعدوستی و همچنین سنگدلی به همدلی تغییر مییابد.
وارونگی این واکنشها از این نظر مورد توجه است که تقریباً بسیاری از تکانهها از ابتدا در جفتهای متضاد ظاهر میشوند؛ این وضعیت شگفتانگیز «دوسوگرایی احساسی» نامیده میشود و برای آدم عادی کاملاً ناشناخته است.
این احساسات به بهترین وجه مشاهده و درک میشوند، بدینگونه که عشق و تنفر شدید به طور مرتب در همان شخص بروز میکند و روانکاوان فراتر میروند و اظهار میدارند که خیلی بهندرت همان فرد بتواند دو احساس متضاد را بفهمد.
آنچه ما شخصیت فرد می نامیم وقتی آشکار میشود که سرنوشت همه این تکانهها مشخص شده باشند و در غیر این صورت همانطور که همه میدانیم، شخصیت به طور خیلی نادرستی به اصطلاح «خوب» یا «شرور» تعریف میشود. انسان بهندرت کاملاً خوب یا شرور است، او از بعضی جنبهها «خوب» و از بعضی جنبهها «شرور» است یا به عبارتی، در شرایط خاصی «خوب» و در شرایط دیگری «شرور» میشود. جالب است که بدانیم، معمولاً تکانههای شدید «بد» در دوران اولیه زندگی کودک شرط لازم «خوب بودن» در دورههای بعدی زندگی وی است.
خودخواهی بسیار بارز دوران کودکی ممکن است بسیار مفید باشد و او را به شهروندی فداکار تبدیل کند؛ همچنین بیشتر بشردوستان آرمانگرا و حامیان حیوانات از شکنجه و آزار حیوانات به اینجا رسیدهاند.
برگرفته از کتاب تاملاتی درباره مرگ و جنگ
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم