صحبت از ناامیدی و سردرگمی بی‌درنگ همه متوجه منظورم می‌شوند - نشر پیله

صحبت از ناامیدی و سردرگمی

کتاب تاملاتی درباره جنگ و مرگ
Rate this post

سردرگمی و نا امیدی

بی‌درنگ همه متوجه منظورم می‌شوند. بنابراین نیازی به ترحم و دلسوزی نیست، می‌توان ضرورت‌های زیست‌شناسی و فیزیولوژی رنج را در اقتصاد زندگی بشر مشاهده کرد و شیوه‌ها و اهداف جنگ را محکوم کرد و در آرزوی پایانش بود. گفته می‌شودجنگ‌ها پایان نمی‌یابند تا وقتی ملت‌ها در چنین شرایط متفاوتی زندگی کنند، تا وقتی ارزش‌های متفاوتی را جایگزین زندگی فردی کنند و تا وقتی چنین دشمنی‌هایی که باعث جدایی آن‌ها می‌شود نشان‌دهندۀ چنین فشار روانی قدرتمندی باشد.

بنابراین، ما کاملاً آماده شدیم تا برای مدت زیادی در آینده، جنگ‌هایی را بپذیریم که بین اقوام بدوی و ملت‌های متمدن روی دهد یا بین کسانی که با رنگ پوست از هم تفکیک شوند و همچنین، جنگ را یا با آن‌ها یا بین مردم نسبتاً روشنفکر و کم‌وبیش متمدن اروپایی بپذیریم.

بااین‌حال به خود جرات دادیم تا به‌گونه‌ای دیگر امیدوار شویم. ما انتظار داشتیم که کشورهای بزرگ نژاد سفید حاکم یعنی رهبران بشریت، بتوانند منافع دنیای گسترده را زیرورو کنند و مدیون پیشرفت‌های فنی در کنترل طبیعت و همچنین معیارهای علمی فرهنگی و آفرینش هنری شدیم ـ ما انتظار داشتیم این ملت‌ها راه دیگری برای حل‌وفصل اختلافات و تضاد منافع خود بیابند.

هر کدام از این ملت‌ها معیارهای اخلاقی سطح بالایی را برای فرد تبیین کردند و چنانچه فرد می‌خوا ست عضوی از این جامعه متمدن باشد، باید مطابق آن عمل می‌کرد. بسیاری از این احکام اخلاقی بیش از حد سختگیرانه، خواستار خودداری و محدودیت شدید وی از تکانه‌هایش بود. مهم‌تر از همه، او حق استفاده از تقلب و دروغگویی را نداشت که برای رقابت با دیگران فوق‌العاده مفید بود.

دولت متمدن، این معیارهای اخلاقی را اساس  بقا و وجودش به شمار می‌آورد و اگر کسی جرات پرسیدن می‌یافت یا حتی با نقدهای عقلانی آن‌ها را نادرست می‌دانست، به‌شدت مداخله می‌کرد. ازاین‌رو، تصور می‌شد که دولت فقط خودش برای آن‌ها احترام قائل بود و کاری مغایر با اساس وجودش انجام نمی‌داد. ازاین‌رو می‌توان تصور کرد که بقایای خاصی از نژاد سفید در میان ملت‌های متمدن وجود داشتند که کاملاً مخالف بودند و با بی‌میلی و نارضایتی فقط شرکت در کارهای فرهنگی را مجاز می‌دانستند تا خود را متناسب با کار، آن‌طور که باید و شاید ثابت کنند. اما خود ملت‌های بزرگ فکر می‌کردند که درک کافی از ویژگی‌های مشترکشان به دست آورده و به‌اندازه کافی اختلافات خود را تحمل کرده بودند که نباید دیگر مانند دوران باستان واژگان «خارجی» و «متخاصم» را هم‌معنا تلقی کنند.

افراد بی‌شماری از نژادهای متمدن با اعتماد به این اتحاد، خانه و کاشانه خود را برای زندگی در سرزمین‌های ناآشنا و بیگانه ترک کردند و بر اساس روابط دوستانۀ موجود بین کشورها، خودشان را به دست سرنوشت سپردند. حتی کسی که مقید به شرایط زندگی در آن منطقه نبود، این سرزمین آبا و اجدادی جدید و بزرگ می‌توانست با تمام مزایا و امکانات دست‌به‌دست هم دهد و او بدون هیچ‌گونه مزاحمتی یا شکی از آن لذت ببرد.

بدین ترتیب، او می‌توانست از اقیانوس آبی و خاکستری، از زیبایی کوهستان‌های پوشیده از برف، از دشت‌های سرسبز، از جادوی جنگل‌های شمال، از شکوه و عظمت پوشش‌های گیاهی جنوب، از چشم‌انداز مناظری از خاطرات بزرگ تاریخی و آرامش طبیعت بکر لذت ببرد. سرزمین جدید برای او همچون موزه‌ای پر از گنجینه بود که قرن‌ها همه هنرمندان جهان آن را خلق کرده و از خود به‌جا گذاشته‌اند.

هنگامی که وی از سالنی به سالن دیگر موزه می‌چرخید، قدردان کمال انواع متنوعی بود که با ترکیب نژاد، تاریخ و با ویژگی‌های محیط زیست طبیعی در میان هموطنان دیرآشنایش رشد یافته بود، در جایی توانایی‌های راسخ و جسورانه، در جایی دیگر هنرهای زیباسازی زندگی و در دیگر جاها درک از نظم و قانون به بالاترین سطح اجتماعی رشد یافته و ویژگی‌‌های دیگری که انسان را به سرور و ارباب زمین تبدیل کرده است.

ما بیشتر در اینجا مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب تاملاتی درباره جنگ و مرگ

187000تومان
158500تومان
207000تومان
253000تومان
122000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *