شوپنهاور در بین تمامی فیلسوفان فیلسوفی تنها - نشر پیله

فیلسوفی تنها

کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات
Rate this post

فیلسوف

شوپنهاور در بین تمامی فیلسوفان بزرگ قرن نوزدهم بزرگترین تکنواز بود.

وی هرگز از کرسی استادی در دانشگاه برخوردار نشد و فضای دانشگاهی نیز هیچ گاه همانند کانت، فیشه، هگل و شلینگ تحت‌الشعاع وی قرار نگرفت.

شوپنهاور همچنین در مبارزات علنیِ اعتقادی نیز همانند مارکس به شخصیتی تأثیرگذار بدل نگردید.

وی حتی همانند سورن کی یرکگارد که نظریاتش مجالس و همنشینی‌های کپنهاگ را به جنجال می‌کشید، به شخصیتی تأثیرگذار تبدیل نشد.

شوپنهاور به سادگی مورد اعتنا قرار نمی‌گرفت و تا اواسط قرن نوزدهم میلادی در مباحث فلسفی چندان نقش مهمی ایفا نمی‌کرد.

شاهکاری که نقطه عطفی را در فلسفه غرب مشخص کرد و توانست بعدها شوپنهاور را در انظار عمومی به یکی از بزرگترین اندیشمندان قرن نوزدهم تبدیل نماید، در ابتدا برای وی، نه افتخار و حرمتی دانشگاهی و نه توجهی عمومی، به همراه نیاورد.

تنها معدودی نقد بر این شاهکار منتشر گردید و فقط تعداد بسیار کمی از افراد از این نقدها مطلع شدند که در میان آنها ژان پل نویسنده پرمایه و فلسفه خوان آلمانی نیز دیده می‌شد، نویسنده‌ای که از دوستان نزدیک فیشته و یاکوبی بود.

وی از شاهکار شوپنهاور به عنوان «اثری بی‌نظیر، جسورانه، متفکرانه، هوشمندانه و همه جانبۀ فلسفی» تمجید کرد و آن را ستود.

با این حال چنین تمجیدی همانند صدایی بسیار آهسته در اعماق تاریک سکوت محو شد. انقلاب فلسفی بدون ناظر و حامی روی داد، در حالی که جهان نه به فلاسفه و نه به جهان دیدگان اهمیتی نمی‌داد.

شوپنهاور همواره به طور صریح و واضح این سوء ظن را بیان می‌کرد که کلیساهای مسیحی و دانشکده‌های از لحاظ ایدئولوژی تحت نفوذ این کلیساها به کمک اتحاد با فلسفه غالبِ هگل، از پذیرش آثار وی جلوگیری می‌کنند.

شوپنهاور سال‌ها بعد در پیشگفتار ویراست دوم کتابش عنوان کرد که او از مدت‌ها پیش، از تأیید و ستایش همعصرانش از خود چشم پوشی کرده است.

هم‌عصرانی که به نقل از شوپنهاور «بیست سال تمام، کسی همانند هگل، این از نظر ذهنی بَدَوی و نخراشیده را به عنوان بزرگترین فیلسوف، فریاد زدند».

شوپنهاور در عمل رقیبان و مخالفان فلسفی خود را به چالش کشید. وی جنبه الهیاتی متافیزیک را برای آنکه فلسفه هگلی را به مبارزه بطلبد، به صورت رادیکال از آن سلب کرد، اما فلسفه هگلی هیچ احساس اجباری برای اعتراض و بیان مخالفت با شوپنهاور نکرد و به این ترتیب شوپنهاور از سوی جامعه فلسفه نادیده گرفته شد.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از شوپنهاور تاملات و تاثیرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *