مروری بر کتاب سرمایه داری و مدرنیتهسرمایه‌داری بدون تردید دغدغه‌ای - نشر پیله

مروری بر کتاب سرمایه داری و مدرنیته

کتاب سرمایه داری و مدرنیته (تاملاتی بر آرای کارل مارکس و ماکس وبر)
Rate this post

سرمایه و مدرنیته

سرمایه‌داری بدون تردید دغدغه‌ای مهم برای نظریه اجتماعیِ سال‌های پس از قرن هجده و شاید از برخی جهات، مهم‌ترین دغدغۀ آن بوده است.

من در این نوشتار سعی دارم مفهوم سرمایه‌داری را از رهگذر بررسی دقیق آثار کارل مارکس و ماکس وبر مورد واکاوی قرار ‌دهم، دو اندیشمندی که به گواه همگان بزرگترین نظریه‌پردازان اجتماعی سرمایه‌داری به شمار می‌روند.

همچنین سرمایه‌داری را از منظری خاص مطالعه خواهم کرد: اینکه تا چه میزان تحلیل این پدیده می‌تواند به تاسیس جامعه‌شناسی مدرنیته بیانجامد و به صورت “امری «جدید» در جامعۀ مدرنْ فهم شود”. چنین تعریف این-‌همانگویانه‌ای که از دیوید فریزبی وام گرفته شده این سئوال را پیش می‌کشد که اساساً این جدید بودن شامل چه چیزهایی می‌شود.

مارکس و وبر به انحای مختلف در پاسخ به این پرسش برای سرمایه‌داری نقشی کاملاً محوری قایل‌اند. البته افراد دیگری همچون دورکم و زیمل هم پاسخ‌هایی ارایه کرده‌اند که، البته نه چنان که باید و شاید، توجهاتی را برانگیخته است. همچنین سعی دارم با دغدغه‌های نویسندگان متاخرتری چون فوکو هم ارتباط برقرار کنم.

با این همه، هدف اصلی من در این کتاب ارایه شرحی دقیق، و گاه نقادانه، از جامعه‌شناسی سرمایه‌داری و مدرنیته‌ای است که خود مارکس و وبر آن را مطرح کرده‌اند. باورم بر این است که این مهم به درک بهتر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم کمک خواهد کرد.

هم وبر و هم مارکس، البته با برخی تفاوت‌ها، سرمایه‌داری را «تعیین‌کننده‌ترین نیروی» شکل‌دهندۀ جهان مدرن (وبر) و «نوری تابان» (مارکس) که جهان را روشن می‌سازد می‌دانند. معتقدم هیچ یک از این دو نفر به دترمینیسم اقتصادی اعتقادی ندارند. این سرمایه‌داری به مثابه شکلی از اقتصاد نیست که مدرنیته را به چیزی که هست تبدیل کرده، گرچه به زعم هردو، استثمار حیات اقتصادی جهانی توسط سرمایه‌داری ابزار مهمی در جهت «مدرنیزاسیون» محسوب می‌شود. سرمایه‌داری به تعبیر دقیق ادوارد تامپسون در کانون «شبکه روابط» قرار دارد، بستر جامعگی که در آن “پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی تابعی از پدیده‌های اقتصادی نیستند بلکه خود سرشت و ماهیت اقتصاد را شکل می‌دهند” اشکال جدید و متمایز اجتماعی‌شدن با سرمایه‌داری گره خورده و انواع جدید سوبژکتیویتۀ فردی در این اشکال تعبیه شده‌اند.

اگر اشکال مزبور در روند تاریخ شکل بگیرند، بخش لاینفک بورگرلیشه گزلشافت را می‌سازند، واژه‌ای آلمانی که هم به معنای «جامعه بورژوایی» است و هم «جامعه مدنی». آنها همچنین بسیار بیشتر از چیزی که مارکسیست‌ها از آن به «زیربنای اقتصادی» سرمایه‌داری (سوء) تعبیر می‌کنند گسترش می‌یابند.

یکی از پیامدهای این امر به چالش کشیدن مدعیات سوسیالیسم برای ارایه بدیلی رهایی‌بخش و واقعی است. در عوض، این مهم اشتباهاً به صورت منزه ساختن تاریک‌ترین بخش سرمایه‌داری ظاهر می‌شود.

این اشکال جامعه‌مندی مدرن دربردارنده چیزی است که برای اولین بار در تاریخ بشر به عنوان «اقتصاد» و همتای بنیادینش، یعنی «دولت»، پدیدار شد. هر دوی این پدیده‌ها مبتنی بر استحاله کامل خصلت مناسبات اجتماعی و ماهیت قدرت اجتماعی هستند: اجمالاً تغییر از آنچه مارکس مناسبات و روابط وابستگی فردی به مناسباتی می‌دانست که غیرفردی‌اند و با «چیزهایی» چون پول و بوروکراسی وساطت شده‌اند.

طبقه نماد یک‌چنین مناسبات اجتماعی است و مارکس و وبر در مدرن‌بودگی بنیادین آن اتفاق نظر دارند. ازخودبیگانگی‌ای که در اینجا وجود دارد شالودۀ آن عقلانی‌شدنی است که وبر با تاسف از آن به «قفس آهنین» جهان مدرن یاد می‌کند.

در بافتار این استحالۀ جامعه‌مندی است که مولفه‌های دیگر مدرنیته برجستگی و اهمیت پیدا می‌کنند- بار دیگر وبر و مارکس در این جا اشتراک نظر دارند- از جمله سلطه علم و تکنولوژی، حاکمیت قانون و برتری سیاست و ایدئولوژی در آنچه به مثابه زندگی «عمومی» بشر موجودیت می‌یابد. حوزه «خصوصی» هم در قیاس نظم و سامان جدیدی می‌یابد و به عنوان جایگاهی ممتاز و نقطه شروع هستی انسانی برساخته می‌شود.

این سازماندهی مجدد جامعه‌مندی ایجاب می‌کند خصلت سوژه دچار استحاله‌ وسیع و پردامنه‌ای ‌شود و به «فرد»، چه عمومی و چه خصوصی، به هنگام بازنمایی در جامعه تبدیل گردد. این دغدغۀ اصلی کتاب حاضر است که همواره در بیشتر شرح و تفسیرهای صورت گرفته بدان کم بها داده شده یا اصلاً نادیده گرفته شده است.

«انسان انتزاعی» که مارکس به گونه‌ای تقلیل‌گرایانه تحلیلش می‌کند همان موجودی است که وبر همدلانه به انزوای وجودی و اضطراب اخلاقی‌اش اشاره کرده است. محاسبه‌گری به عنوان سوگیری برای رفتار، و تجربۀ «جامعه» به مثابه محیط بیرونی کنش فرد (که می‌تواند ابزاری در خدمت اهداف شخصی باشد) برای «شیوه زیست» سرمایه‌داری اهمیت حیاتی دارد.

همین طور است اشکال جدید خود- انضباطی و خصیصه متمایز رفتار که انسان‌های مدرن را به شیوه‌های اساساً جدیدی محدود و درونی‌ترین دامنه‌های دسترسی انسانیتشان را تنظیم می‌کنند. در واقع باید عنوان کرد نفس تقابل میان «فرد» و «جامعه» که محل مباحثات روشن‌شناختی فراوانی در جامعه‌شناسی بوده خود به عنوان دریافتی مدرن فهمیده می‌شود.

دغدغه کتاب نه اقتصاد که از آن مهم‌تر، همین جامعه‌شناسی سرمایه‌داری است: به عبارتی، اشکال جامعه‌مندی و سوبژکتیویته‌ای که این پدیده ارایه می‌کند و محملی مهم برای کلیت‌بخشی به دست می‌دهد.

برگرفته از کتاب سرمایه داری و مدرنیته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *