اصول مشروطه خواهی
اصول مشروطیت اوضاع و احوالی را متجسم میسازد که ما به دلیلی خواهان موجودیت آن هستیم، ولی دلایلی که این اوضاع را خواستنی میکند زیاد و گونهگون است. بدینسان اصول مشروطیت مابین ارزشهای بنیادی که زندگی را ارزشمند میکند و کنشگران قانونی ایستاده است و به مثابۀ قواعد کار میکند.
- زمانی که ادعا میشود که مطلوبیت استقلال قضایی باید راهنمای تغییر قانون اساسی باشد، یا رفتار مقامات را شکل ببخشد، در کل لزومی ندارد که به عقب برگردیم و از اهمیت استقلال قضایی بپرسیم. این وجه واسطهای اصول معمولاً در گفتمان عامه و دانشگاهی فراخوانده میشود؛ در حالی که حکومتهای بیگانه و چند ملیتی برای عدم احترام به حاکمیت دولت ملامت میشوند، مردم دور هم جمع میشوند که حکومت قانون را پاسداری کنند یا تفکیک قوا را محترم شمرند.
در بسیاری از موارد، در خصوص اینکه چرا حکومت قانون، تفکیک قوا یا حاکمیت دولت ارزشمند است کمتر حرف زده میشود. آنها به عنوان قواعد پردازش میشوند: برگشت دایم به دلایلی که ما برای دربر گرفتن آنها داریم، ضرورت ندارد. اوضاعی که اصول مشروطیت تصریح میکند، آرمانی هستند، ولی آرمانیاند که ما دلیلی برای طلب آن داریم.
در ادبیات کلاسیک گاهی خط تمایزی بین ایدهآل نظری و ایدهآل قابل دستیابی میکشند. آرمان نظری آنی است که اگر دست و پای ما با ظرفیت و تواناییهای محدود بسته نشده بود، میتوانستیم در پی آن برویم. در کار ارسطو مثال پادشاه آورده شده است.
مونارشی نمونه شکل ایدهآل نظری حکومت است؛ اگر میتوانستیم شخصی با برکت حُسن نیت کامل و همهچیزدان پیدا کنیم، باید او را شاه میکردیم. اما عصر طلایی پایان یافته است و چنین اشخاصی دیگر وجود ندارند؛ مونارشی یک ایدهآل نظری است نه عملی. بحث متداول امتیاز برتر سرمایهداری نسبت به کمونیسم نیز همین شکل را به خود میگیرد.
اگر مردم نوع دوست بودند و اطلاع کامل از نیازهای همتایان خود داشتند، کمونیسم بر کاپیتالیسم ارجحیت داشت. ولی با نوع دوستی و آگاهی محدود، سرمایهداری روش بهتری برای توزیع منابع جامعه ما است. حتی اگر کمونیسم آرمانی نظری باشد، سرمایهداری نمونۀ ایدهآل قابل دستیابی است.
به دنبال آرمان نظری رفتن به جای آرمان قابل حصول، خطرناک است. لزوماً صحت ندارد که آرمان دست یافتنی ضعیفتر از گونه نظری است. گاهی اوقات اگر آرمان نظری را دنبال کنیم وضع بدتر میشود تا تعقیب گونه دست یافتنی آن؛ جستوجو ما را به مسیری اشتباه و منحرف میاندازد. دولتی که دنبال آرمان نظری مونارشی میرود به جای جمهوری ارسطو به عنوان آرمان قابل حصول، احتمالاً خود را در زمین به گِل نشسته دیکتاتوری خواهد یافت. بر همین قیاس دولتی که پیگیر کمونیسم است احتمالاً با فساد گسترده و تخصیص ناکارآمد منابع مواجه میشود – بسیار دور از آرمان دست یافتنی سرمایهداری.
بدین ترتیب، اصول مشروطیت آرمان است ولی آرمانی دست یافتنی. آنها آرمانهایی هستند که محدودیت بشر را به حساب میگیرند. بسیار بعید است که دولتی بتواند به طور کامل مطالبات مشروطهخواهی را برآورده کند، اما حداقل امکانپذیر است.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب اصول مشروطهخواهی