سوفیا
در حوزههای مختلف مربوط به مطالعات مسیحی، تاریخ صدر مسیحیت و مطالعهی آن در مقام دورهی شکلگیری و تاسیس از اهمیتی خاص برخوردار است. در این میان اثر کلاسیک رودلف بولتمان با نام مسیحیت اولیه عملا سیر مباحث را در باب این برهه تاریخی دگرگون ساخت.
این متاْله برجستهی آلمانی با تجزیه و تحلیل عناصر یهودی و مولفههای فرهنگ یونانیمآبی نشان داد چگونه مسیحیت در سدههای نخست با وامگیری از دو دین و فرهنگ یهودی و هلنیستی، و سپس ترکیب و امتزاج عناصر آنها مراحل اولیه را طی کرده است. این تاثیر در قالب تفاسیری مختلف بود که از سوی افراد و گروهها و فرقههای گوناگون مطرح شده و آموزههای مسیحی را به مرور شکل بخشیده است.
در این میان، جایگاه برخی جریانها، مانند مسیحیان غیریهودی برجسته شد و نیز به مکاتب گنوسی که برخی پیروان آنها به تعالیم مسیحی روی آورده بودند، توجه ویژه شد. این جریان ها در آن دوران اولیه در شکلدهی و رشد و گسترش تفاسیر خاصی از مسیحیت نقشی بسیار مهم را بر عهده داشتهاند که از دید کلیسا و مورخان رسمی آن نادیده گرفته شده بود.
از جمله مهمترین مکاتب گنوسی ( ضبط عربی آن غنوصیه) ، مانویت است که درباره آن بحثها بسیار مفصل است و البته پر از مناقشات که چه نحوه نسبتی میان تعالیم مانوی و مسیحی وجود داشته و اینها چه تعاملی با هم میتوانستند داشته باشند.
بدین سان، مطالعهی مکاتب گنوسی و نتایج حاصل از این تحقیقات به مرور بسیار پررنگ شد. شاید بتوان بدون اغراق مهمترین اثر در این حوزه را، اثر هانس یوناس، فیلسوف صاحبنظر و پر اثر آلمانی (متوفی ۱۹۹۳) با نام کیش گنوسی دانست.
این تک نگاری در بسیاری از پژوهشها مورد استناد و ارجاع بوده است و این اثر اخیرا به فارسی نیز برگردانده شده است. یوناس در این کتاب به یونانیمآبی و فرهنگ آن، مکاتب گنوسی، مفاهیم کلیدی این مکاتب ،کیهانشناسی و نیز نظامهای فکری مهم گنوسی از جمله هرمسی، والنتینوس و شمعون مغ و جز آنها به نحوی جامع پرداخته است.
از سوی دیگر، با ظهور و رشد علوم انسانی جدید در اوایل قرن بیستم که بحث های مفصلی دربارهی فرهنگ و تمدن بشری با نگاهی امروزین و از چشم انسانشناسان دین مطرح و بسیار از آن استقبال شد، این نکتهی مهم رخ نمود.
دین در جوامع کهن و سنتی، روح و جوهرهی فرهنگ است و دین نظام ارزشها و معیار تشخیص درست و نادرست و باید و نبایدها را در جامعه تعیین میکند. در این میانه از جمله آنانی که خواهان واکاوی مجدد در متون مقدس شدند و درصدد بازخوانی این متون از نگاهی نو برآمدند زنان بودند، یعنی نیمی از جمعیت بشر.
اینان طالب فهمی نو از متون مقدسی بودند که کلمه به کلمه، جمله به جمله و سطر به سطر آن طی سدهها و در فرهنگ های دینی مختلف تلاش شده بود در زمینه و بستری مبتنی بر نگاه و فهم مردان نوشته و فهمیده شود. پژوهشگران در الهیات زنانهنگر به خوانشی نو مبتنی بر متون مقدس معتبر دست زدند و در نتیجه به تجلی جلوههای زنانه در الوهیت و صفات الوهی و شاید از همه بیشتر در «حکمت الهی» پی بردند.
شاهدیم در کتاب امثال عهد عتیق (۷: ۱- ۹) حکمت در قالب یک زن تجسد یافته است، به شکل مادری تلخ و تند مزاج تصویر شده که ردای آسمانی بر تن و در کوچه و خیابانها اعلام خطر میکند (چنان که هم اکنون در این شرایط بلاخیز و پر رنج کرونایی گویی او را به چشم دل میبینیم که در کوی و برزن سرآسیمه سرگردان است). این ها همه به برجسته شدن عنصر زنانه در آفرینش و قدرت داشتن وی بر خلق کردن، نیز تاکید بر مادرانگی و مهر و محبت فراگیری که رکن اصلی تداوم حیات انجامید.
اینگونه بازیابی عناصر مونث در دههی ۷۰ میلادی، در قالب حوزهی مطالعاتی با عنوان «سوفیاپژوهی» تعریف شده و استمرار یافت، زیرا «سوفیا» و اسطورههای قابل تطبیق با این ایزدبانو را میتوان در سنتهای دینی متعددی همچون دین هندوئی، بودائی، زرتشتی و مانوی پیگرفت. باری، با تمرکز بر سنتی ناشناخته یعنی مکاتب گنوسی و مکتوبات آنان و تفسیر بزرگان آنها وجهی مغفول را و از دیده به دور کشف شد و آنچه پیش روست حاصل تلاش مولف برای نمایاندن این مهم است.
حال با دسترس بودن این منابع کهن، در نگاهی نو مولف کتاب حاضر کوشیده است تا باروشی علمی به واکاوی آثار این بزرگان مکاتب گنوسی و عناصر زنانه آن بپردازد. در این زنانهنگری به نقش اجتماعی زنان توجه ویژه شده است، همچنین تاثیر و تاثر دو سویه این مکتوبات و متفکران گنوسی بر جایگاه زنان و نیز حضور موثر زنان بر گسترش این مکاتب پی گرفته شده است. از این جهت، این کتاب اثری مغتنم است و ارزشمند برای نشان دادن این که در سدههای نخست میلادی و شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص آن دوره چگونه می توان نقش زنان را در الهیات و تاریخ اجتماعی از نو بازخوانی کرد.
برگرفته از کتاب اسطوره سوفیا