هیتلر یک امپراتوری را تصور میکرد که از سواحل اقیانوس اطلس در فرانسه تا سیبری، از دماغۀ شمالی در شمالیترین نقطۀ اسکاندیناوی تا قارۀ آفریقا امتداد مییافت، امپراتوریای که توسط پادگانها، دژها و قلعههای مرتفعِ مرگ در کنار مرزها (یادبودهای نمادین آیین پرشور و دلهرهآور مرگ) از آن محافظت میشد، «آرامگاههای نسل جنگ آلمان، نمادی برای این واقعیت خواهند بود که چگونه این نسل، موجودیت فرهنگ مغربزمین را در برابر طوفانهای ویرانگر آسیایی، نجات داده است».
امپراتوری که هیتلر تصور می کرد
قرار بود شبهجزیرۀ کریمه به «گوتنلند» تغییر نام دهد و صرفاً آلمانیها در آنجا ساکن شوند، چون این شبهجزیرۀ استراتژیک برای تسلط بر اوکراین و دریای سیاه، بسیار ضروری بود، هیتلر در نظر داشت جزیرۀ کِرِت در دریای مدیترانه را نیز به یک پایگاه نظامی آلمانی بدل سازد، مسئلهای که البته نیاز به یک ناوگان دریایی مختص خود داشت، وی همچنین تصمیم داشت در نزدیکی شهر بندری تروندهایمِ نروژ یک کلانشهر آلمانی ایجاد نماید، موضوعی که به دلیل برنامۀ ساخت یک بندر نظامی بسیار بزرگ آلمانی در تروندهایم فیوردن، بسیار ضروری به نظر میرسید.
- برای برطرف کردن مشکل اسکان در مناطق گستردۀ شرق، میبایست مشارکت «قومیتهای آلمانیِ» ساکن در آمریکا و همچنین ساکنین «از لحاظ نژادی ارزشمند» کشورهای همسایه نیز میسر گردد. هیتلر اعتقاد داشت که، «نمیبایست اجازه داد تا آلمانیها به آمریکا مهاجرت کنند، بلکه باید همۀ نروژیها، سوئدیها، دانمارکیها و هلندیها را نیز به سمت شرق هدایت کرد».
در آنجا میبایست «راهحلی برای دنبال نمودن یک سیاست نژادی هدفمند آغاز گردد، سیاستی که وظیفۀ بزرگ ما برای آینده است». از این منظر، یک اصل ساده در مورد «ایجاد امپراتوری جدید»، اعمال میشد: «در هر کجای دنیا که خون آلمانی وجود دارد، ما آنچه خوب است را در اختیار میگیریم. با آنچه که برای سایرین باقی میماند، آنها نخواهند توانست با امپراتوری آلمان رقابت کنند».
در این زمینه: هیتلر و یهودیان
برگرفته از کتاب: جهان بینی آدولف هیتلر