ایدئولوژی و تکثرگرایی
در اصل، کتاب «عناصر و خاستگاههای حاکمیت مطلقه» یک اثری تاریخی در مورد ناسیونال سوسیالیسم و استالینیسم است.
در این کتاب انتقادی بنیادین به این ایده مؤثر و نهفته در اندیشه مغرب زمین، مبنی بر اینکه میتوان یک اجتماع سیاسی را نظیر میز یا صندلی تولید نمود، دیده میشود.
در اصل این ایده مبتنی بر اندیشههای افلاطون است که اعتقاد داشت، جامعه ایده آل نه از سوی شهروندان در گفتگو، بلکه به تنهایی توسط یک فیلسوف شاه هدایت و اداره میشود.
در جامعهای که به این روش اداره میشود، نه موضوع تبادل نظرات (همان گونه که این امر از لحاظ هانا آرنت در کانون هر بحث سیاسی قرار میگیرد)، بلکه بیشتر موضوع «تولید» یا «ایجادِ» جامعه ایده آل مطرح است. با این همه چنین جامعهای نمی تواند ایده آل باشد، چون برای امر سیاسی واقعی جایی ندارد:
«تولید کردن، حتی اگر توسط بسیاری از افراد با هم و به صورت کارخانهای مدیریت شود، همواره با یک ذهن مرتبط است که میخواهد شیئی را به وجود آورد، رابینسون نیز در جزیره خود به معنای انسان خالق، همچنان انسان است. از طرف دیگر، من صرفاً میتوانم در ارتباط با دیگران و همراه با آنها عملی را انجام دهم. هنگامی که در عمل کردن، هدف در واقع وسیله را توجیه میکند (میز تولید شده مستلزم توجیه قطع درخت برای به دست آوردن چوب دارد)، بنابراین به صورت متناقضی میتوان گفت که در عمل کردن وسیله، هدف را تعیین و توجیه میکند.»
اگر اصل تولید به امور سیاسی انتقال یابد، این مسئله نابودی فضای عمومی، از میان برداشتن تکثرگرایی و سرکوب عقاید و نظرات به نفع یک «حقیقت» خودکامانه را به دنبال خواهد داشت.
در بهترین حالت یک بوروکراسی غیر سازنده و در بدترین حالت یک جامعه توتالیتر ظهور مییابد که در آن ایدئولوژی جایگزین تفکر عقلانی میشود، یک ایدئولوژی که هدف آن سلطه جهانی «نژاد آریایی» یا «جامعه بی طبقه» است. انسان صرفاً به یک «دسته واکنش» بدل میگردد که به طور کامل تعویض پذیر است و دیگر نمی تواند به صورت خودانگیخته عمل نماید.
هانا آرنت حق برخورداری از عقاید، دفاع از آنها و ظاهر شدن به عنوان یک فرد قابل شناسایی در میان سایر افراد قابل شناسایی را در برابر ادعای سیستمهای توتالیتر مبنی بر برخورداری از «حقیقت» قرار میدهد.
هانا آرنت با جزئیات بیشتر و در سطحی کاملاً متفاوت در دومین کتاب خود، به دفاع از تکثرگرایی به عنوان شرط اصلی زندگی انسانی و همچنین حق حضور کنشگرانه در منظر عمومی میپردازد. وی برای نخستین مرتبه به صورتی روشمند به رابطه بین هستی و نمود، اندیشه و عمل، سیاست و فلسفه اشاره میکند و در عین حال بر جنبههایی تمرکز میکند که به صورت سنتی از سوی فلسفه نادیده گرفته میشده اند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب درآمدی بر هانا آرنت فیلسوف آزادی