انسان
ترس از طرزفکر دیگران، علاقهای در ما ایجاد میکند که آنها را تحت کنترل خود درآوریم. فتح خوشبختی واقعاً کتابی است خودآموز، زیرا به ما میآموزد، راز حقیقی موفقیت، در صادق بودن با خودمان است و نه مجبورکردن دیگران برای اطاعت از خواستههای ما.
راسل میگوید، نوجوانانی که استعدادهای استثنایی دارند، اغلب موارد ممکن است از آن خوشحال نباشند، زیرا در محیط خود، احساس راحتی نمیکنند. حتی ممکن است بعدها، خود را عملاً تا آخر عمر، ناگزیر به پنهان کردن علایق و عقاید حقیقی خود ببینند.
او میگوید، ترس از اینکه، مردم در مورد ما چه فکر میکنند، موردی است که باید مورد توجه قرار گیرد. چرا که علاقهای در ما ایجاد میکند که دیگران را بلاگردان خود قرار دهیم، همچنین مانع میشود تا از مردمی که با ما فرق دارند و یا از فرهنگهای دیگری آمدهاند، چیزی یاد بگیریم یا با آنها یک ارتیاط خوب برقرار کنیم.
ما به اشتباه، یاد می گیریم که تفاوت، امری تهدید کننده و ناسالم است و اینکه، مردم نیامدهاند که ما را به چالش بکشند، بلکه آمدهاند که ما آنها را تحت کنترل خود درآورده و مدیریت نماییم.
این طرز تفکر بسیاری از کتابهای خودآموز امروزی را تحت تٲثیر خود قرار داده است، که فقط از آن لحاظ آموزنده محسوب میشوند که سعی شده به هدفی منتهی شوند. همه آنها در مورد هدف هستند نه در مورد وسیله رسیدن به آن. راسل احتمالاً کمی ناراحت میشد اگر میدانست که این کتاب ها، روی یک قفسه و در کنار کتابهای او، و یا حتی جلوی آنها، قرار گرفتهاند.
اگر شما به کتاب ‘همین الان سکس کنید! راهنمایی برای مردان برای مخزنی و خوابیدن با زن ها’ نوشته تب تاکر و یا ‘هنر طبیعی مخ زنی: رازهای موفقیت در ارتباط با زن ها’ نوشته ریچارد لا روینا،( من تکنیکها و حقههای بیشماری بلدم.. این کلکها واقعاً موثرند و من برخی از آنها را به شما یاد خواهم داد) علاقمند هستید، پس دست به کار شوید.
آنها کتاب های خیلی موفقی هستند و درست شبیه بسیاری از کتاب های دیگر در مورد، ‘چگونه برای مردان جذاب بنظر برسید تا شوهر گیرتان بیاید، یا چگونه رئیس خود را تحت تٲثیر قرار دهید تا شغلی بگیرید’، همه مدعی هستند که نصیحت خود را بر اساس، نیاز جلب اعتماد، و موفق و جذاب به نظر رسیدن، بنا کردهاند.
درست مثل پرسیدن این سوال است که آیا تجارت خوب، تجارتی است که سود میدهد، پاسخ به این سوال بله است، سود یکی از معیارهای موفقیت است. پس اگر ما فقط دنبال سود کردن باشیم ، آیا آن تجارت موفقتر میشود؟ ممکن است آن تجارت سودآور باشد، اما اگر کارمندان آن بدبخت باشند و تهیهکنندگان مواد اولیهی آن استعمار شوند، آیا این واقعاً موفقیت است؟
ما کالا نیستیم، ما انسانیم. اما اگر ما، روی موفقیت خود در چشم دیگران تمرکز کنیم، میتوانیم تا رسیدن به آن موفقیت، به کار خود ادامه دهیم و شاید بتوانیم روابط جنسی بیشتری داشته باشیم، یا شاید یک دوست دختر ثروتمند پیدا کنیم و یا در شغل خود ترفیع بگیریم.
ما با این کار، با توجه به استانداردهای جامعهای که در آن زندگی میکنیم، به خودمان کمک کردهایم، و مردم بیشتری که ما به نظرشان اهمیتی نمیدهیم، ما را تحسین خواهند نمود.
اگر شما سرتان بقدری شلوغ است که نمیتوانید برای خود وسایل بخرید، ممکن است شبها کمی بنالید که احساس تنهایی میکنید، که عشق واقعی میخواهید، یا اینکه، از ماهیت شغل خود متنفر هستید. اما کنترل کردن دیگران به شما کمکی نخواهد کرد
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی