جامعۀ ایران، سراسر انقلابی تعریف میشد که به مرحلۀ امت اسلامی و حزباللهی ارتقا پیدا کرده بود برای جامعۀ ایران، قالب متافیزیکی تعریف شد و با تشکیل حکومت اسلامی، خدای اسلام، با جامعۀ ایران رابطهای همهجانبه پیدا کرد. گویی جامعۀ ایران بهواسطۀ انقلاب، از قالب فیزیکی گناهکارش غسل داده شده بود و حال باید توبه میکرد.
انقلاب ایران
در دهۀ شصت، فقر ارزش شناخته شد (شهابی، 1389)، زیرا فقرْ وضعیتِ تهیشدن از مادیت غربی یا تقلیلیافتن فیزیک اجتماع مدرن ایران به کمترین و ضروریترین حالتهای اولیۀ خود بود.
فیزیک اجتماع ایران، در برنامۀ مجلل مدرنسازی پهلوی بسیار پروار شده بود که دستاوردش بیگانهشدن انسان ایرانی از تاریخ متافیزیک مقدسش و مادیشدن بهسبک غربی بود و غربزدگی را به همراه آورده بود؛ بنابراین، توبۀ جامعۀ ایران، در مفهوم پیچ دوربرگردان بر سر راه مادیگرایی بهسوی متافیزیک مقدس است که فقرا و مستضعفان، نمایندگان آن به شمار میآمدند.
تبدیلشدن جامعۀ ایران به امت حزباللهی، توبهکردن جامعۀ ایرانی از تاریخ فیزیکی مدرنش بود و این پیچِ توبه بود که روح را اساس قالب جدید فیزیک جامعۀ پساانقلابی ایران قرار میداد.
اگر برای ماشین مدرن پهلویْ بدن انسان ایرانی مهم بود، برای ماشین مقدس حکومت اسلامیْ روح اهمیت دارد؛ برای نمونه، حزب جمهوری اسلامی که متشکل از جمعی از علما و نیروهای مکتبی و اسلامگرا در برابر مجاهدین و لیبرالها بود، در مباحثاتشان اخلاق اسلامی را بر علم و ارزشهای اسلامی را بر دانش ارجحیت میدادند و این آغاز پرورش روح و متافیزیک مقدس در برابر بدن مادی و فیزیک اجتماع بهدستآمده از دورۀ پهلوی بود؛ بنابراین، نباید روح را با موقعیتهای گناهآلود فیزیکی دچار آسیب کرد.
انسان انقلابی، زندگی فیزیکی سادهای دارد تا روحش برای یک پرواز انقلابی و جهادی سبک باشد. روحی را که در معرض گناه قرار گرفته است، باید وادار کرد که توبه کند تا پاک شود.
پاککردن روح از گناه، معیار تبدیلشدن انسانهای غیرانقلابی به انقلابی بود. دیگر کمترین اثری از زندگی فیزیکی باقی نمانده بود و حتی بهجای کاخ شاه پهلوی، خانهای ساده از رهبر جمهوری اسلامی دیده میشد و ضدیت با مصرفگرایی و تجملطلبی تبلیغ میشد.
در این زمینه: دهه شصت در ایران
برگرفته از کتاب سیاست متافیزیک و فیزیک در ایران معاصر