عقل مفهمومی
تمایلاتِ عقل مفهومی کلیدی در فرا فلسفه کانت است که به گونههای مختلف صدها بار در اثر او تکرار می شود. این مفهوم در نقد، در دو پیشگفتار آن به طور ضمنی آمده است و دوباره در پایان، در فصل هایی با عناوین معماری عقل محض و تاریخ عقل به طور صریحتری سر برآوردهاند.
از این متون فرا فلسفی کاملاً آشکار است که تاریخِ عقل خودکاوی و خودشناسی از میان دورهها و اعصار مطابق آنچه کانت میگوید بسته به برخورد میان تمایلاتِ عقل و تلاش برای تطبیق دادن آنها با همدیگر است.
کانت از عبارت ساخت معمارانه عقل، هنر بنا نهادن دستگاهی را مراد می کند که به وسیله آن، مجموعه شناختهای نامنظم، یک انسجام علمی و وحدتی انداموار به خود میگیرند. کانت تأکید میکند که وحدت اجزاء درون یک دستگاه منوط به آن غایت یا هدفی است که سامان می دهد.
در صورتی که اهداف از نقطهنظر عقل، بیرونی یا عارضی و تصادفی باشند وحدت دستگاه، صرفاً فنی است. یک وحدت واقعاً معمارانه، تنها زمانی حاصل میشود که ساماندادن غایت یک دستگاه، حاکی از غایت ذاتی و ضروری عقل باشد.
از آنجا که عقل انسانی محدود و بارشده بر یک سوژه متناهی است، اینگونه نیست که غایات ذاتی عقل ضرورتاً در حالتی از ادراک باشند؛ بلکه عقل می کوشد تا اهداف حکشده بر آن را دریابد و این کوشش همچون یک علاقه و تمایل عقل شکل گرفته است.
ممکن است در زمینه های مختلف تاریخی، فرهنگی، سیاسی و فلسفی، تمایلات عقلی گوناگون، متناقض یا در تقابل واقعی با یکدیگر به نظر برسند؛ با وجود این، تناقض و تقابل نمیتواند وضعیت بنیادی آنها باشد. بنابراین، مأموریت ایجاد یک فلسفه معتبر، مستلزم این است که ما تمایلات عقلی گوناگون را با هم آشتی دهیم و در پی تعادل معمارانه شایستهای میان آنها باشیم.
تلاش دائمی و پیوسته برای انجام این کار، تاریخ عقل است که در تاریخ فلسفه تجسم یافته است- که در آن عقل تا اندازهای خود را برای خود توضیح و شرح میدهد در حالی که ابهامات و تناقضاتی را نیز ایجاد می کند.
پارادایم کانونی دستگاه عقل، نهفته در عقل انسانی از بدو تولدش است و درون دیدگاههای ناقص و جزئی دستگاههای تاریخی گوناگون ِفلسفه رخ می نماید. ممکن است جریانهای فلسفی، به طور تدریجی به برخی از نتایج و مسائل جزئی دست یافته باشد، اما دستگاههایی که بر اساس آنها به طور متناقض و یکجانبه ایجاد شدهاند، سرانجام باید فروپاشند و ویرانههای خود را برچیند تا فیلسوف بعدی سازه جدید خود را بر روی آن بنا کند که آن نیز باید منتظر چنین سرنوشتی باشد؛ و این فرآیند، تا زمانی که نقد عقل انقلاب خود را ایجاد نکرده است ادامه می یابد.
بنابراین کانت، در فرهنگ فلسفی حاکم بر زمانه خود، برخورد تقابلآمیزی میان تمایلات متافیزیکی عقل که در عقلگرایی جزم اندیشانه لایبنیتس تجسم یافته است و تمایلات نقدی آن که به طور یکجانبه در شکاکیت هیوم خود را نشان داده است، تشخیص می دهد.
بدینسان، تاریخ عقل، تاریخمند کردن پارادایم محض آن است، شکلی واقعی که تمایلات عقل با تجسم های جزئی، یکجانبه و متناقضِ خود، در فیلسوفان و نظام های فلسفی گذشته به خود می گیرد.
کانت مینویسد:
به نظر می رسد، دستگاه ها به مانند حشرات و موجودات اولیه، با generatio aequivoca [یا تولید مثل دو وجهی] به واسطه تلاقی و هم آمیزی صرف مفاهیم گردآوری شده ایجاد شده باشند که در آغاز آشفته و بینظماند اما در طی زمان کامل می شوند، هرچند که آنها همگی دارای شاکله خود بودهاند، همچون نطفه اصلیای که در خود تکاملی صرفِ عقل است و با این حساب نه تنها هر کدام از اجزاء آنها در تطابق با یک مفهوم یا تصور است، بلکه تا حدودی به نوبه خود به طور غایتمندانهای متحد با هر یک از اعضای یک کل در یک دستگاهِ شناخت انسانی است و اجازه یک ساخت معمارانه به همه شناخت انسانی می دهد که در حال حاضر از آنجا که مواد و دادههای بسیار زیادی که پیش از این فرآورده شدهاند یا میتوانند از خرابههای عمارت خرابشده برگرفته شود، نه تنها امکان پذیر خواهد بود بلکه بسیار آسان نیز خواهد بود.
این فرآیند تاریخی، به وسیله تمایلات عقل است که جریان مییابد. تمایلات عقل، ذاتی و درونیِ آن است و متوجه هیچ غایت بیرونی نیست. به عبارت دیگر، عقلانیت انسانی یک فعالیت غایتمند است که غایت و هدف آن در خودش است نه در چیزی غیر از خود.
تمایل رایج عقل که تمایل اصلی نامیده می شود تحقق عقلانی بودن به منزله غایت فینفسه در حوزه های گوناگون فعالیت انسانی است: در شناخت، در فعالیت اراده زندگی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی و همچنین در عرصه های زیبایی و امر والا.
بنابراین تلاش برای عقلانی بودن، وجوه متفوتی به خود میگیرد به طوری که تمایلات ویژه عقل را شکل میدهد، از جمله تمایلات نظری برای شناخت جهان، تمایلات عملی برای دوباره وضع کردنِ جهان به لحاظ اخلاقی همچنین تمایلات زیباشناسانه.
علاوه بر این، تمایلات عقلانیای وجود دارد که در کلیه حوزهها مؤثر است: تمایلات متافیزیکی عقل، تمایلات نقدی آن و تمایلات معمارانه نظاممندسازی آن که در صدد برقراری تعادل شایسته مابین دیگر تمایلات و حلِ تضادها و تقابل هایی است که در یک فرهنگ فلسفی معین، میان آنها رخ می دهد.
موضوع «تاریخ عقل محض» (یعنی بخش آخر کتاب نقد عقل محض) بسطنیافته، از سوی کانت رها می شود. اما صفحات پراکنده دیگری، امکان بازسازی دیدگاه او را به ما می دهد.
تمایل متافیزیکی، از دوره باستان مشخصه عقل بوده است و تحولات متعددی را پشت سر گذاشته است. عقل در حال حرکت به سوی امر مطلق، ماوراء حس، امر نامتناهی و امر کلی است. فرد، بدون از میان برداشتن و منسوخ کردن خود عقلانیت، نمی تواند این تمایل را از میان بردارد. عقلانیت، مستلزم یک عقل بسنده برای هر چیز متناهی و کرانداری است و خواست یا اراده متوقف نمی شود تا زمانی که هر چیزی را زیر پوشش تبیین و توضیح قرار دهد.
از این رو، به سمت استعلای جهان متناهی و حواس میرود و برکشیده شدن به سوی امر نامتناهی و کلی، ذاتی ذهن انسانی است و نادیده گرفتن و زدودن آن، کاری غیر عقلانی خواهد بود. به هرحال، این جریان و حرکت، از افسانه ها و اساطیر کهن گرفته تا دین در انواع گوناگون و دوباره تا الهیات و سیستم های جزماندیشانه متافیزیکی که طی اعصار و دوره ها برخاسته اند، بارها و بارها موجب ایجاد مغالطات و اوهام در آنها شده است.
بر خلاف تمایل متافیزیکی اولیه، تمایل نقدی، اساساً مدرن است. در واقع، برآمدن آن، مشخصه مدرنیته است. این تمایل در مقیاس وسیع تر، مستلزم دوباره آزمودن باورهای پذیرفته شده و مسیرهای درجشده تفکر و عمل است؛ اما در معنای محدودتر، مانع ساختن ادعاهایی در مورد وجودِ واقعی می شود که ادراک حسی مناسبی برای آن داده نشده است یا اینکه نمی تواند ادراک حسی مناسبی برای آن وجود داشته باشد.
این بدان معنا است که هیچ تلاشی برای استنتاج وجودِ اشیاء در میان دیگر اشیاء، از صرف مفاهیم که طرز اندیشیدن مدرسیون و هستی شناسی سنتی یا متافیزیک به طور کلی است، اکیداً مردود است. سرانجام، تمایل معمارانه عقل در پی غلبه بر کشمکش ها و تضادهایی است که مابین تمایلات ویژه آن وجود دارد نتیجه تفسیر مغالطه آمیز آن همچنین پیکربندی مجدد آنها مطابق با معنای صحیح آنها، به گونهای که همدیگر را در یک دستگاه منسجم تکمیل می کنند.
کانت پروژهاش را در سه متن برنامهای شرح میدهد: دو پیشگفتار بر کتاب نقد عقل محض و بخشهای آغازین تمهیدات و در هرسه میگوید که آن پاسخی است به نیاز مبرم برای حل تناقض برآمده از عقل میان تمایل متافیزیکی عقل و تمایل نقدی آن.
هر دو شرایط ضروری عقلانیت هستند؛ با وجود این، در فرهنگ فلسفی معاصر هر کدام در تقابل و تضاد با دیگری است. اگرچه برخی افراد هنوز لجوجانه به گونه ای متافیزیکِ کهنه «کرم خورده» وفاداراند، اما برخی دیگر نیز هرگونه متافیزیک را یا تحقیر می کنند یا با بی میلی با آن برخورد می کنند.
کانت این بیمیلی را مصنوعی و از روی خود فریبی میداند. «برخورد از روی بیمیلی با چنین پژوهش هایی که متعلَقِ آنها نمی تواند برای سرشت و ذات انسان بی تفاوت باشد، کاری بیمعنا است با وجود این، کانت درمییابد که این بیمیلی نشاندهنده تفکر کماهمیت نیست، بلکه نتیجه نیروی داوری دوران است که به بلوغ رسیده است، دورانی که دیگر نمی خواهد صرفاً تظاهر به دانستن کند.
این نیرو، نیروی محرکه نقدی انتقادی عقل است که در دوره روشنگری به بلوغ رسیده است و اکنون مأمور ایجاد بنیادهایی برای یک متافیزیک نقدی جدید است که تمایلات گوناگون عقل را با هم آشتی میدهد و به وضعیت «علم»، یعنی به هیأت یقینی و معتبر شناخت درمی آید.
او می گوید که این هدف او نه تنها در نقد حاضر است، بلکه همچنین در نقدهایی که پس از نقد اول می آیند همین هدف را دنبال میکند که نشاندهنده این است که فلسفه عملی نیز ذیل متافیزیک نقدی است و به منزله متافیزیک امور اخلاقی به کار گرفته میشود.
ما بیشتر در برگه ای دیگر در مورد بخشی از این کتاب مطلب گذاشتهایم
برگرفته از کتاب انقلاب فلسفی کانت